کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوته 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گل بوته
لغتنامه دهخدا
گل بوته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) نقاشی یا گل دوزی که گل و بته های متعدد کشند یا دوزند. کشیدن یا انداختن رنگ سیاهی بشکل گل و گیاه در صفحه ٔ جامه یا کاغذی پدید آوردن . رجوع به گل بته و گل و بوته شود.
-
گل بوته
لغتنامه دهخدا
گل بوته . [ گ ُ ت َ/ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 89هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد. در دامنه است . هوای آن سرد و دارای 162 تن سکنه است .آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فره...
-
جستوجو در متن
-
بوطه
لغتنامه دهخدا
بوطه . [ طَ ] (معرب ،اِ) بوته ٔ زرگری . (ناظم الاطباء). بوتقه است و معرب .(از اقرب الموارد). معرب بوته . رجوع به بوته شود.
-
بوتقه
لغتنامه دهخدا
بوتقه . [ ت َ ق َ / ق ِ ] (ع اِ) معرب بوته ٔ فارسی ، که بوته ٔ زرگری باشد. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به بوته شود.
-
بوطق
لغتنامه دهخدا
بوطق . [ طَ ] (معرب ، اِ) بوطقه . بوته . بودقة. بوتقه . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بوته شود.
-
بوطقة
لغتنامه دهخدا
بوطقة. [ طَ ق َ ] (معرب ، اِ) معرب بوته . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بوته شود.
-
بوت ابر بوت
لغتنامه دهخدا
بوت ابر بوت . [ اَ ب َ ] (اِ مرکب ) بوط ابر بوط. بوته بر بوته . رجوع به همین ترکیب شود.
-
چیفت
لغتنامه دهخدا
چیفت . (اِ) گیاهی است که آن را لیف خوانند. از گیاهان بالارونده است . گیاهی است یک ساله و بوته ٔ آن شبیه به بوته ٔ کدوست . رجوع به لیف شود.
-
گل بته
لغتنامه دهخدا
گل بته . [ گ ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) گل و بوته . و با کشیدن و انداختن ترکیب شود. کشیدن یا انداختن شکل گل و بوته در پارچه یا کاغذ یا چیز دیگر. رجوع به گل و بوته شود.
-
شرجبان
لغتنامه دهخدا
شرجبان . [ ش َ ج َ ] (ع اِ) درختی است که بوته و ثمر آن مانند بوته و ثمر بادنجان است و بدان پوست پیرایند. (منتهی الارب ). درختی است ، بوته و میوه ٔ آن چون بادنجان و بدان پوست را دباغی کنند. (از اقرب الموارد).
-
تلتک
لغتنامه دهخدا
تلتک . [ ت َ ت َ ] (اِ) بوته ٔ زرگری . (ناظم الاطباء).
-
بخچیر
لغتنامه دهخدا
بخچیر. [ ب ُ ] (اِ) بوته ای است که مَن ّ شیرخشت ، بر آن نشیند. (یادداشت مؤلف ).
-
بوتا
لغتنامه دهخدا
بوتا. (اِ) شتر جوان و شتربچه . (از اشتینگاس ) (ناظم الاطباء). و رجوع به بوته شود.
-
بودقه
لغتنامه دهخدا
بودقه . [ دَ ق َ ] (ع اِ) مخزن پیپ . سر چپق . (دزی ج 1 ص 126). || بوته ٔ زرگری . (ناظم الاطباء). بوته . بوتقه . مذابه . (یادداشت بخط مؤلف ).