کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوانی
لغتنامه دهخدا
بوانی . [ ب َ ] (ع اِ) (از «ب ن ی ») ج ِ بانیة. مؤنث بان . (از اقرب الموارد). استخوانهای سینه که بکمان زه کرده ماند و دست وپایهای ناقه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). استخوانهای جناغ سینه و ساق پایهای شتر. (ناظم الاطباء). || القی بوانیه ؛ یعنی م...
-
بوانی
لغتنامه دهخدا
بوانی . [ ب َوْ وا ] (ص نسبی ) منسوب به شعب بوان ، که جایی است در شیراز و قریه ای است نزدیک دروازه ٔ اصفهان . (الانساب سمعانی ). نسبتی است به دو موضع، یکی شعب بوان درشیراز که به فراوانی آب و اشجارش معروف است . و دیگرقریه ای است به دروازه ٔ اصفهان . (...