کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهمنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهمنه
لغتنامه دهخدا
بهمنه . [ ب َ م َ ن َ ](اِخ ) لقب عام ملوک نسا و ابیورد. (آثارالباقیه ).
-
بهمنه
لغتنامه دهخدا
بهمنه . [ ب َم َ ن َ / ن ِ ] (اِ) همان بادافراه و قیل با بای فارسی (پهمنه ) و آن چوبکی تراشیده را گویند که بچگان رشته در آن پیچیده گردانند، هندش لتو نامند. (آنندراج ).چرخه . (ناظم الاطباء). و رجوع به بهنه و پهنه شود.
-
جستوجو در متن
-
پادشاه
لغتنامه دهخدا
پادشاه . [ دْ / دِ ] (ص مرکب ، اِ) از اصل پهلوی پاتخشای یا پاتخشاه ، خدیو و فرمانروا . معادل آن در پارسی باستان (پارسی هخامنشی ) پتی خشای ثیه و پتی خشای َ، [ کسی که به اقتدار فرمان راند ] راجع به اصل این لغت در برهان قاطع چنین آمده است : «نامی است فا...