کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهلول
لغتنامه دهخدا
بهلول . [ ب ُ ] (اِخ ) ابووهیب بهلول بن عمرو الصیرفی کوفی معروف به بهلول مجنون . وی در حدود 190 هَ .ق . درگذشت . وی از عقلاء مجانین خوانده شده و دارای کلام شیرین است و سخنان وی از نوادر خوانده شده است . (از معجم المطبوعات ). نام عارفی است مشهور. (غیا...
-
بهلول
لغتنامه دهخدا
بهلول . [ ب ُ ] (ع ص ، اِ) مرد خنده رو. (غیاث ). مرد خندان رو. (آنندراج ). نیکوروی . (مهذب الاسماء). بسیارخنده . (از اقرب الموارد). مرد بسیارخند. (منتهی الارب ). مرد بسیارخنده . (ناظم الاطباء). مرد خنده رو. (فرهنگ فارسی معین ). || پیشوای قوم که سردار...
-
واژههای مشابه
-
ابن بهلول
لغتنامه دهخدا
ابن بهلول . [ اِ ن ُ ب ُ ](اِخ ) حسن بن بهلول . رساله ٔ جغرافی سرافیون را ترجمه کرده و ابن ابی اصیبعه گوید مترجم کُنّاش هم اوست .
-
علی آباد بهلول
لغتنامه دهخدا
علی آباد بهلول . [ ع َ دِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان در بقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 18 هزارگزی جنوب نیشابور. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل ، و 196 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است . اهالی به زراعت اشت...
-
جستوجو در متن
-
بهالیل
لغتنامه دهخدا
بهالیل . [ ب َ ] (ع اِ)ج ِ بهلول . (از اقرب الموارد). رجوع به بهلول شود.
-
احمر
لغتنامه دهخدا
احمر. [ اَ م َ ] (اِخ ) نام جانوری مانند سگ که در عهد بهلول شاه پیدا شده بود. (مؤید الفضلاء از دستور). (ظاهراً این جانور و هم بهلول شاه از افسانه ای گرفته شده است ).
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن بهلول الفقیمی . محدث است . (الموشح ص 106).
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) داودبن هیثم بن اسحاق بن بهلول انباری تنوخی لغوی نحوی . رجوع به داود... شود.
-
انباری
لغتنامه دهخدا
انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) داودبن هیثم بن اسحاق بن بهلول ... تنوخی لغوی نحوی . رجوع به ابوسعید داود... شود.
-
عقلاءالمجانین
لغتنامه دهخدا
عقلاءالمجانین . [ ع ُ ق َ ئُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) خردمندان دیوانگان . عاقلان دیوانه نما. (مانند بهلول ). (فرهنگ فارسی معین ).
-
ملاچغندر
لغتنامه دهخدا
ملاچغندر. [ م ُل ْ لا چ ُ غ ُ دَ ] (اِخ ) مجذوب گونه ای شبیه بهلول بوده است و از وی نوادری نقل کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ابوضمضم
لغتنامه دهخدا
ابوضمضم . [ اَ ض َ ض َ ] (اِخ ) یکی از مغفلین (چون حجی و بهلول و ملانصرالدین ) و کتاب نوادر ابی ضمضم شامل حکایات مضحکه اوست . (از ابن الندیم ).
-
حسین ختمی
لغتنامه دهخدا
حسین ختمی . [ ح ُ س َ ن ِ خ َ ] (اِخ ) ابن بهلول انکه بیگ پس از پدرش حاکم خوارزم از طرف سلطان حسین بایقرا بود. (ذریعه ج 9 ص 290).