کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهرۀ غذایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) آخر شهر کرمان است و بر کرانه ٔ بیابان نهاده و از آنجا بسیستان روند. (حدود العالم ). شهری به مکران . (معجم البلدان ).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بادی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد و آبادی مقطوع که متصل به این قریه است جزء این ده منظور شده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چولایی خانه است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و 213 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ) حصه و نصیب و حظ وقسمت . (برهان ). پهلوی «بهرک » قسمت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نصیب . حصه . و با لفظ داشتن و برداشتن و بردن مستعمل است . (آنندراج ) (غیاث ). نصیب و بخش و بهر و برج نیز با این ترادف دارد و بتازیش حصه خوانند...
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است که از لاهورتا آنجا شصت کروه است . (برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) شعبه ای است از اسماعیلیه ٔ هند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب ُ رَ ] (اِخ ) نام طایفه ای است که مولد و مسکن و مقام ایشان در گجرات است . (برهان ). نام گروهی از مردم گجرات . (ناظم الاطباء).
-
بهرة
لغتنامه دهخدا
بهرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || میانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میان وادی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- بهرةالحلقه ؛ میانه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اق...
-
بهره بهره
لغتنامه دهخدا
بهره بهره . [ ب َ رَ / رِ ب َ رَ / رِ ] (ق مرکب ) بخش بخش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره بهره کردن
لغتنامه دهخدا
بهره بهره کردن . [ ب َ رَ / رِ ب َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاره پاره کردن . قسمت کردن . (زمخشری ). بخش بخش کردن و قسمت کردن . (ناظم الاطباء).
-
نیم بهره
لغتنامه دهخدا
نیم بهره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) هر یک از نیمه های برج متعلق به شمس یا قمر. نیمه ٔ اول هر برج مذکر متعلق به شمس و نیمه ٔ آخر متعلق به قمر است و نیمه ٔ اول هر برج مؤنث متعلق به قمر و نیمه ٔ آخر متعلق به شمس است . (یادداشت مؤلف از...
-
هم بهره
لغتنامه دهخدا
هم بهره . [ هََ ب َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) سهیم . دو تن که از چیزی بهره ٔ برابر دارند. (یادداشت مؤلف ).
-
زرین بهره
لغتنامه دهخدا
زرین بهره . [ زَرْ ری ب َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) در بیت زیر از نظامی بمعنی برخوردار. سودمند. بهره ور. کامران . خلاف چوبین بهره آمده است : تو زرین بهره باش از تخت زرین که چوبین بهره شد بهرام چوبین .نظامی .
-
بهره ٔ مرکب
لغتنامه دهخدا
بهره ٔ مرکب . [ ب َ رَ / رِ ی ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ربح مرکب . (فرهنگستان ).
-
بهره برداشتن
لغتنامه دهخدا
بهره برداشتن . [ ب َ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) استفاده کردن از سود چیزی . || برداشتن حاصل زراعت . || سهم گرفتن . || عمل بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن . (فرهنگ فارسی معین ).