کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهره کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهره کاری
لغتنامه دهخدا
بهره کاری . [ب َ رَ / رِکا ] (حامص مرکب ) مرابحه . (فرهنگستان ).
-
واژههای مشابه
-
بهرة
لغتنامه دهخدا
بهرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || میانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میان وادی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- بهرةالحلقه ؛ میانه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اق...
-
بهره بهره
لغتنامه دهخدا
بهره بهره . [ ب َ رَ / رِ ب َ رَ / رِ ] (ق مرکب ) بخش بخش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره بهره کردن
لغتنامه دهخدا
بهره بهره کردن . [ ب َ رَ / رِ ب َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاره پاره کردن . قسمت کردن . (زمخشری ). بخش بخش کردن و قسمت کردن . (ناظم الاطباء).
-
نیم بهره
لغتنامه دهخدا
نیم بهره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) هر یک از نیمه های برج متعلق به شمس یا قمر. نیمه ٔ اول هر برج مذکر متعلق به شمس و نیمه ٔ آخر متعلق به قمر است و نیمه ٔ اول هر برج مؤنث متعلق به قمر و نیمه ٔ آخر متعلق به شمس است . (یادداشت مؤلف از...
-
هم بهره
لغتنامه دهخدا
هم بهره . [ هََ ب َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) سهیم . دو تن که از چیزی بهره ٔ برابر دارند. (یادداشت مؤلف ).
-
زرین بهره
لغتنامه دهخدا
زرین بهره . [ زَرْ ری ب َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) در بیت زیر از نظامی بمعنی برخوردار. سودمند. بهره ور. کامران . خلاف چوبین بهره آمده است : تو زرین بهره باش از تخت زرین که چوبین بهره شد بهرام چوبین .نظامی .
-
بهره ٔ مرکب
لغتنامه دهخدا
بهره ٔ مرکب . [ ب َ رَ / رِ ی ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ربح مرکب . (فرهنگستان ).
-
بهره برداشتن
لغتنامه دهخدا
بهره برداشتن . [ ب َ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) استفاده کردن از سود چیزی . || برداشتن حاصل زراعت . || سهم گرفتن . || عمل بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره بردن
لغتنامه دهخدا
بهره بردن . [ ب َ رَ / رِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سود بردن . نصیب یافتن . فائده یافتن : پراکنده در دست هر موبدی از او بهره ای برده هر بخردی .فردوسی .
-
بهره دادن
لغتنامه دهخدا
بهره دادن . [ ب َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) حص . (منتهی الارب ). حصه . حص . (دهار). نصیب دادن : اینجا ز بهر آن ز خدائیت بهره دادکاین گوهر شریف مر آن هدیه را بهاست . ناصرخسرو.زبان بگشاد شاپور سخنگوی سخن را بهره داد از رنگ و از بوی . نظامی .|| سود دادن ....
-
بهره یافتن
لغتنامه دهخدا
بهره یافتن . [ ب َ رَ/ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تمتع یافتن و سود و حاصل بردن .(ناظم الاطباء). فائده بردن . نصیب بردن : عرش پر نوربلند است بزیرش در شوتا مگر بهره بیابد دلت از نور و ضیاش . ناصرخسرو.نصرت بدین کن ای بخرد مر خدای راگر بایدت که بهره بیابی ز نصر...
-
بهره بر
لغتنامه دهخدا
بهره بر. [ ب َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) شریک و انباز. (برهان ). شریک و انباز که قسمت خود را برد. (آنندراج ) (انجمن آرا). شریک و انباز. بهره ور. (ناظم الاطباء). || آنکه در حاصل زرع یاثمر باغی سهم و حصه دارد. (یادداشت بخط مؤلف ). || تحت اللفظ بمعنی سه...
-
بهره بردار
لغتنامه دهخدا
بهره بردار. [ ب َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه از حاصل و سود چیزی استفاده می کند. (فرهنگ فارسی معین ).