کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهره برداری کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بهره بهره
لغتنامه دهخدا
بهره بهره . [ ب َ رَ / رِ ب َ رَ / رِ ] (ق مرکب ) بخش بخش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره ٔ مرکب
لغتنامه دهخدا
بهره ٔ مرکب . [ ب َ رَ / رِ ی ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ربح مرکب . (فرهنگستان ).
-
بهره بر
لغتنامه دهخدا
بهره بر. [ ب َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) شریک و انباز. (برهان ). شریک و انباز که قسمت خود را برد. (آنندراج ) (انجمن آرا). شریک و انباز. بهره ور. (ناظم الاطباء). || آنکه در حاصل زرع یاثمر باغی سهم و حصه دارد. (یادداشت بخط مؤلف ). || تحت اللفظ بمعنی سه...
-
بهره پذیرش
لغتنامه دهخدا
بهره پذیرش . [ ب َ رَ / رِ پ َ رِ ] (اِمص مرکب ) قابلیت تقسیم . (دانشنامه ٔ علایی ص 114).
-
بهره کاری
لغتنامه دهخدا
بهره کاری . [ب َ رَ / رِکا ] (حامص مرکب ) مرابحه . (فرهنگستان ).
-
بهره مندی
لغتنامه دهخدا
بهره مندی . [ ب َ رَ / رِ م َ ] (حامص مرکب ) کامیابی و تمتعو بختیاری و سعادتمندی . (ناظم الاطباء) : ز تاجت آسمان را بهره مندی زمین را زیر تخت سربلندی .نظامی .
-
بهره وری
لغتنامه دهخدا
بهره وری . [ ب َ رَ /رِ وَ ] (حامص مرکب ) بهره بری . (فرهنگ فارسی معین ). || بافایدگی . بهره داری . || سودبرندگی . || کامیابی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره یاب
لغتنامه دهخدا
بهره یاب . [ ب َ رَ / رِ ] (نف مرکب ) کامیاب و متمتع و بهره مند. (ناظم الاطباء). بهره مند. کامیاب . (فرهنگ فارسی معین ). || آنکه سود و فایده می برد. (ناظم الاطباء). کسی که سود می برد. (فرهنگ فارسی معین ). || بهره دار و شریک . (ناظم الاطباء). شریک . س...
-
بهره یابی
لغتنامه دهخدا
بهره یابی . [ ب َ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) سود بردن . بهره مندی .کامیابی . || شرکت . (فرهنگ فارسی معین ).
-
تنک بهره
لغتنامه دهخدا
تنک بهره . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ب َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه حصه و بهره ٔ وی کم باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
برداری
لغتنامه دهخدا
برداری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) برداشتن . برداریدن . و چون به کلمات دیگر پیوندد معنی حاصل مصدری از مجموع برآید چنانکه در ترکیبات ذیل :- باربرداری . بهره برداری . پسه برداری .خاک برداری . شن برداری . عکس برداری . کلاه برداری . گودبرداری . نقشه برداری ....
-
فرمان برداری
لغتنامه دهخدا
فرمان برداری . [ ف َ مام ْ ب ُ ] (حامص مرکب ) فرمان بری . فرمان به جا آوردن . (یادداشت به خط مؤلف ) : در ریاضت و تعلیم او و شرایط خدمت و لوازم فرمان برداری قیام نمود. (سندبادنامه ).- فرمان برداری کردن ؛ اطاعت کردن . مطیع شدن و تسلیم شدن . (ناظم الا...
-
خاک برداری
لغتنامه دهخدا
خاک برداری .[ ب َ ] (حامص مرکب ) خاک از زمین برداشتن . زیادی خاک محلی را بجای دیگر بردن . || گودبرداری .
-
بافت برداری
لغتنامه دهخدا
بافت برداری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) برداشتن قسمتی از بافت اندام یا نسیج عضوی که به عارضه ای مبتلی است برای امتحان ذره بینی . آزمایش نسج زنده . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). جدا کردن و برداشتن بخشی از بافت و نسج بدن برای دیدن وضع زندگی بافت و نسج موجود زن...