کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهرمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهرمان
لغتنامه دهخدا
بهرمان . [ ب َ رَ ] (اِ) بهرامن است که یاقوت سرخ باشد. (برهان ) (از آنندراج ). یاقوت سرخ گرانمایه . (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). یاقوت سرخ . (جهانگیری ) (غیاث ) (صحاح الفرس ). یاقوت . (فهرست مخزن الادویه ). سنگ نفیسی است که قرمزرنگ میباشد. (قاموس کتاب مقد...
-
بهرمان
لغتنامه دهخدا
بهرمان . [ ب َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نوق است که در شهرستان رفسنجان واقع است . دارای 300 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
واژههای مشابه
-
بهرمان قدح
لغتنامه دهخدا
بهرمان قدح . [ ب َ رِ ن ِ ق َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب لعلی . (انجمن آرا).
-
بهرمان مذاب
لغتنامه دهخدا
بهرمان مذاب . [ ب َ رِ ن ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب لعلی . (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
بهرم
لغتنامه دهخدا
بهرم . [ ب َ رَ ] (اِ) عُصْفُر. (از ذیل اقرب الموارد). بهرمان . عصفر. احریض . (ابن البیطار). عصفر است که گل کاجیره باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گل کاجیره . (ناظم الاطباء). اسم فارسی گل عصفر است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گل کاج...
-
گل رنگ
لغتنامه دهخدا
گل رنگ . [ گ ُ ل ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل کاجیره . کاچیره . کازیره . گل عصفر. گل کاغاله . بهرمان . کافشه . احریض . و رجوع به کاجیره شود.
-
گل کاغاله
لغتنامه دهخدا
گل کاغاله . [ گ ُ ل ِ ل َ /ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل کاجیره . کافشه . عُصفر. گل رنگ . بهرمان . احریض . رجوع به گل کافشه شود.
-
سیرمان
لغتنامه دهخدا
سیرمان . (اِ) یاقوت سرخ . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). || حریر نازک منقش و ملون . (برهان ).حریر منقش . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). بهر دو معنی مصحف «بهرمان » است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
پرهیختن
لغتنامه دهخدا
پرهیختن . [ پ َ ت َ ] (مص ) پرهختن . فرهیختن . فرهنجیدن . ادب کردن : هست یاقوت بهرمان ، پرهیخت ادب آمد که دیو از او بگریخت . (صاحب فرهنگ منظومه از جهانگیری ).|| پرهیز کردن .احتراز کردن . دور شدن . || رها کردن . || خالی کردن .
-
خریع
لغتنامه دهخدا
خریع. [ خ ِرْ ری ](ع اِ) تافغیت . نبات عصفر. قرطم بهرم . بهرمان . احریض . مریق . (یادداشت بخط مؤلف ) : عصفر است و گفته شود صاحب مفرده گوید که نوعی از خر شف است که به زبان بربری تافغیت خوانند. (اختیارات بدیعی ).
-
بهرامن
لغتنامه دهخدا
بهرامن . [ ب َ م َ ] (اِ) نوعی از یاقوت سرخ باشد. (برهان ). یاقوت سرخ باشد و آنرا بهرمان نیز گویند. (آنندراج ). یاقوت . (رشیدی ). رجوع به بهرامج شود. || جنسی از بافته ٔ ابریشمی هفت رنگ در نهایت لطافت و نازکی . (برهان ). بافته ای است ابریشمی لطیف و نا...
-
کاغاله
لغتنامه دهخدا
کاغاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) کاغله . رجوع به کاغله شود. کاچیره . عصفر. گل کاغاله . احریض . گل رنگ . بهرم . بهرمان . قرطم . گیاهی است که با گلش چیزها رنگ کنند. کافشه کاجیره را گویند و آن نوعی رستنی باشد که از گل آن چیزها رنگ کنند و از تخم آن روغن برآرن...
-
مریق
لغتنامه دهخدا
مریق . [ م ُرْ رَ ] (ع اِ) حب عصفر. (از اقرب الموارد). گیاهی است که آن را عصفر خریض خوانند. (منتهی الارب ). عصفر. (الفاظ الادویه ). اخریض . (فهرست مخزن الادویه ). بهرمان . بهرم . (ابن البیطار). خریع. کاویشه . کافشه . کاژیره .