کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهداشت دهان و دندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اطرام
لغتنامه دهخدا
اطرام . [ اِ ] (ع مص ) اطرام دهان ؛ متغیر و بدبوی گردیدن آن از ریزه ٔ طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغییر کردن مزه و بوی دهان . و در قاموس اِطْرِمام بدین معنی آمده است . (از اقرب الموارد). و رجوع به اِطّرام شود. || کبود گردیدن دندا...
-
دهن شویه
لغتنامه دهخدا
دهن شویه . [ دَ هََ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) دهان شویه . اسفرزه یا دارویی دیگر که در رکوبی بر سر چوبی کنند و دهان بدان شویند پاک کردن دندان را یا تازه کردن دهان بیمار را.(یادداشت مؤلف ). و رجوع به ماده ٔ دهان شویه شود.
-
دندان گذاشتن
لغتنامه دهخدا
دندان گذاشتن . [ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) قرار دادن دندانهای مصنوعی در دهان . || کنایه از ترک کردن . (حاشیه ٔ وحید بر لیلی و مجنون ). صرف نظر کردن : زآرزوی داشته دندان گذاشت کز دو جهان هیچ به دندان نداشت .نظامی .
-
خانه ٔ دندان
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ دندان . [ ن َ / ن ِ ی ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جای دندان . محل دندان . نقاطی از لثه که دندان در آن قرار گیرد. || دهان .
-
آب دندان
لغتنامه دهخدا
آب دندان . [ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صفا و برق دندان : بیا و بوسه بده زآن دهان خندانت که در دلم زده آتش بس آب دندانت .نزاری .
-
مثغور
لغتنامه دهخدا
مثغور. [ م َ ] (ع ص ) دندان فتاده . (مهذب الاسماء). کودکی که دندان شیر او بیفتد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کودک دندان افتاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دهان صدمه خورده و کوفته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
پیش
لغتنامه دهخدا
پیش . (اِ) نام هر یک از چهار دندان که دو بر بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند.
-
مطع
لغتنامه دهخدا
مطع. [ م َ ] (ع مص ) رفتن و گم شدن در زمین . || خوردن چیزی را به پیش دهان و دندان پیشین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ثغثغة
لغتنامه دهخدا
ثغثغة. [ ث َ ث َ غ َ ] (ع مص ) ثغثغه در کلام ؛ سخن از میان دندانها گفتن . || در سخن تخلیط کردن . سخن نامنتظم گفتن . تشویش و اضطراب در سخن . || دندان جنبانیدن سخن گوی در دهان و در لرزه آمدن چنانکه سخن او فهمیده نشود. || گزیدن کودک پیش از دندان برآوردن...
-
بدبویی
لغتنامه دهخدا
بدبویی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عفونت و گندگی . (ناظم الاطباء). دفر. گندگی . گندایی . بخار. نتن . عفونت . (یادداشت مؤلف ): خَمَن ؛ بدبویی . (منتهی الارب ). چون رنیاد را در دهان نگاه دارند بدبویی دهان و درد دندان را زایل گرداند. (ریاض الادویه ).
-
نگ
لغتنامه دهخدا
نگ . [ ن َ ] (اِ) کام . سقف دهان . (از برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ). گنابادی : نَک (دندان )، قیاس شود با نُک و نوک . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
سنون
لغتنامه دهخدا
سنون . [ س َ ] (ع اِ) داروئی که بر دندان مالند. (غیاث ). داروئی که بر دندان مالند و هر چیزی که بدان دندان را تابان و روشن نمایند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واحد السنونات . و هی الادویة الیابسة المسحوقة التی یدور لک بها الاسنان لتضیی بها او تستحکم . ...
-
خس در دهان گرفتن
لغتنامه دهخدا
خس در دهان گرفتن . [ خ َ دَ دَ گ ِرِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از عاجز شدن و زینهار خواستن . (برهان قاطع). رجوع به خس به دندان گرفتن شود.
-
دندان نهادن
لغتنامه دهخدا
دندان نهادن . [ دَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) گذاشتن دندان مصنوعی در دهان . || کنایه است از قبول کردن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). || رغبت نمودن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || طمع به چیزی بستن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). |...
-
دندان خایی
لغتنامه دهخدا
دندان خایی . [ دَ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت دندان خای . || دندان غرچه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دندان خای و دندان غرچه شود.