کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهایی
لغتنامه دهخدا
بهایی . [ ب َ ] (اِخ )رجوع به بهاءالدین عاملی معروف به شیخ بهائی شود.
-
بهایی
لغتنامه دهخدا
بهایی . [ ب َ ] (ص نسبی ) گران بها. پرقیمت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || فروشی . قابل سودا. (فرهنگ فارسی معین ). فروختنی . قیمتی : من گفتم یا هذا این ناقوس بهایی است گفت چه خواهی کردن این را. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). رجوع به بهائی شود. || ...
-
بهایی
لغتنامه دهخدا
بهایی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بهأاﷲ است . رجوع به بهأاﷲ شود.
-
واژههای مشابه
-
علی بهایی
لغتنامه دهخدا
علی بهایی .[ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بهائی دمشقی غزولی ، ملقّب به علاءالدین . ادیب بود و در سال 815 هَ . ق . دردمشق درگذشت . رجوع به «غزولی » و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 132. فهرست الخدیویة ج 4 ص 335. الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 254. ک...
-
بیش بهایی
لغتنامه دهخدا
بیش بهایی . [ بی ب َ ] (حامص مرکب ) پرارزشی . گرانبهایی . قیمتی بودن .
-
جستوجو در متن
-
علی دمشقی
لغتنامه دهخدا
علی دمشقی . [ ع َی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بهایی دمشقی غزولی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به «غزولی » و علی بهایی شود.
-
بوئی
لغتنامه دهخدا
بوئی . (ص نسبی )بویی . در بیت زیر اشاره به آل بویه است : چون قصد به ری کرد و به قزوین و سپاهان شد بوی و بها از همه بوئی و بهایی .منوچهری .
-
علی غزولی
لغتنامه دهخدا
علی غزولی . [ ع َ ی ِ غ ُزْ وَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بهائی دمشقی غزولی . ملقب به علاءالدین . رجوع به «غزولی » و علی بهایی شود.
-
غلفتی زدن
لغتنامه دهخدا
غلفتی زدن . [ غ ِ ل ِ زَدَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه بدل و قلب چیزی را به جای اصل و سره به فریب به کسی دادن . بدلی یا بی بهایی را به جای اصلی و بهاداری به کار بردن اغفال را.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن شمس الدین صاعدی . یکی از معلمین شیخ بهایی . این شخص از شیخ منصور شیرازی معروف به راستگو روایت کرده است . رجوع به روضات الجنات ج 1 ص 632 شود.
-
درقدر
لغتنامه دهخدا
درقدر. [ دُ ق َ ] (ص مرکب ) با قدر و منزلت در. دارای ارزش و بهایی چون ارزش در. با ارزش در : تو درقدری و در تنها نکوترتو لعلی لعل بی همتا نکوتر.نظامی .
-
امان جستن
لغتنامه دهخدا
امان جستن . [ اَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) زنهار خواستن . امان طلبیدن : گر ز دیو نفس میجویی امان رو نهان شو چون پری از مردمان .شیخ بهایی .
-
بها گرفتن
لغتنامه دهخدا
بها گرفتن . [ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ارزش پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ). قیمت گرفتن . پربها شدن . باارزش شدن : مرد بحکمت بها و قیمت گیردزی ّ زنان است ششتری و بهایی . ناصرخسرو.و رجوع به ماده ٔ بعد شود.