کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنچاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنچاق
لغتنامه دهخدا
بنچاق . [ ب ُ ] (ترکی ، اِ) قباله . سند ملک . || سند (در تداول دفاتر رسمی ). سندی که بموجب آن معامله ای رسمی انجام گرفته و سندی که نشان دهنده ٔ انجام معامله ای است . و آن جز سند مالکیت است .
-
جستوجو در متن
-
بنچه
لغتنامه دهخدا
بنچه . [ ب ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) بنچاق : نه نرد و نه تخت نرد پیش مانه محضر و نه قباله و بنچه . منوچهری .و رجوع به بنجه شود. || جمعی باشند مر اصناف و رعیت را. (انجمن آرای ناصری ) (برهان ). || پیشانی بود بزبان ماوراءالنهر. و بنچه بند؛ پیشانی بند بود. (یاد...