کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنوبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پست دادن
لغتنامه دهخدا
پست دادن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) کشیک دادن بنوبت .
-
یاتش
لغتنامه دهخدا
یاتش . [ ت ِ ] (اِ) قراول و پاسبانی که بر در ملوک بنوبت باشند. (ناظم الاطباء). نوبتی .
-
تناوب کردن
لغتنامه دهخدا
تناوب کردن . [ ت َ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بنوبت آمدن . بنوبت روی آوردن : و از آن وقت باز دواعی ادبار تجاوب نمود و قوافل حرمان خذلان تناوب کرد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به تناوب شود.
-
تناوب
لغتنامه دهخدا
تناوب . [ ت َ وُ ] (ع مص ) بنوبت کردن . (زوزنی ). بنوبت کار کردن . (آنندراج ): تناوبوا علی الامر؛ تداولوه بینهم یفعله ُ هذا مرة و هذا مرة. (المصباح از اقرب الموارد). || قسمت نمودن آب را به سنگ ریزه ٔ قسمت : تناوبوا علی الماء. (منتهی الارب ) (ناظم الا...
-
شگفتی
لغتنامه دهخدا
شگفتی . [ ] (اِخ ) نام ستاره ای است بر گردن قیطس که از قدر دویم بنوبت تا قدر هشتم شود و نیز رنگ از زرد به سرخ گرداند. (یادداشت مؤلف ).
-
داو زدن
لغتنامه دهخدا
داوزدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بنوبت بازی کردن .- داوتمامی زدن ؛ ادعای کمال کردن . دعوی کمال کردن .
-
اعتوار
لغتنامه دهخدا
اعتوار. [اِ ت ِ ] (ع مص ) دست بدست گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || از یکدیگر فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || همدیگر بنوبت گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بنوبت همدیگر گرفتن چیزی را. (ناظم الاطباء).
-
آلاکلنگ
لغتنامه دهخدا
آلاکلنگ . [ آل ْ لا ک ُ ل َ ] (اِ مرکب ) دو چوب برهم نهاده است متقاطع که دو کس بر دو سر چوب زبرین نشینند و بنوبت بزیر و بالا شوند، و این عمل را نیز آلاّکلنگ نامند.
-
علی التناوب
لغتنامه دهخدا
علی التناوب . [ ع َ لَت ْ ت َ وُ ] (ع ق مرکب ) بر نوبت . بنوبت . علی التوالی . || پیاپی . پی درپی . و رجوع به تناوب شود.
-
جا داشتن
لغتنامه دهخدا
جا داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) گنجایش داشتن . ظرفیت داشتن . وسعت داشتن . || نگاهبان ساختن . کسی را به نگاهبانی گماشتن : بنوبت تو جا دار از پاسبان کسانی که هم گرد و هم پهلوان .اسدی .
-
سقسقه
لغتنامه دهخدا
سقسقه . [ س َ س َ ق َ ] (ع مص ) سرگین افکندن مرغ . || با همدیگر بنوبت شعر خواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بانگ پریدن بنجشک . (مهذب الاسماء).
-
آیش
لغتنامه دهخدا
آیش . [ ی ِ ] (اِ) زمینی که امسال بنوبت خود کاشته نشده . زمین نوبتی . چیمو. ولی . کشخان . کشتخان . کفشن . مرتاحه .- آیش دادن ؛ کشت یک بخش از دو بخش زمین را به سال دیگر گذاشتن ، و این برای قوت یافتن زمین باشد.
-
پیل در پیل
لغتنامه دهخدا
پیل در پیل . [ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) پیلی پس پیلی . فیلی بدنبال فیل دیگر. پیلان بصف . پیلان بسیار : طناب نوبتی یک میل در میل بنوبت بسته بر در پیل در پیل .نظامی .
-
تدافی
لغتنامه دهخدا
تدافی . [ ت َ ] (ع مص ) بنوبت گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گشاده رفتن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || دریافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تدارک چیزی را. (اقرب الموارد) (المنجد).
-
متعاور
لغتنامه دهخدا
متعاور. [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) دست به دست گرداننده ٔ چیزی را.(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بنوبت گیرنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تعاور شود.