کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنفسج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنفسج
لغتنامه دهخدا
بنفسج . [ ب َ ن َ س َ ] (معرب ، اِ) معرب بنفشه ٔ فارسی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بوئیدن تازه ٔآن نافع محرورین و مداومت بر آن منوم و مروح و مربای آن نافع ذات الجنب و ذات الریه و دافع صداع و سعال است . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
واژههای مشابه
-
بنفسج الکلاب
لغتنامه دهخدا
بنفسج الکلاب . [ ب َ ن َ س َ جُل ْ ک ِ ] (ع اِ مرکب ) شابانج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بنک بفارسی قنب است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
جستوجو در متن
-
منفسح
لغتنامه دهخدا
منفسح . [ م َ ن َ س ِ ] (معرب ، اِ) بنفسج . بنفشه . (دزی ج 2 ص 619). رجوع به بنفسج و بنفشه شود.
-
این
لغتنامه دهخدا
این . [ اِی ْ ی ُ ] (اِ) بنفشه . بنفسج . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
فره
لغتنامه دهخدا
فره . [ ] (اِ) به فارسی بنفسج و به ترکی فراخ است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
اثرون
لغتنامه دهخدا
اثرون . [ ] (اِ) به یونانی اسم بنفسج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
بنفشج
لغتنامه دهخدا
بنفشج . [ ب َ ن َ ش َ ] (اِ) رجوع به بنفسج و بنفشه شود.
-
بنفشه سگ
لغتنامه دهخدا
بنفشه سگ . [ ب َ ن َ ش َ / ش ِ س َ ] (اِ مرکب ) به فارسی شابانج است و بنفسج الکلاب نیز نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بنفسج الکلاب شود.
-
مسیح
لغتنامه دهخدا
مسیح .[ م َ ] (اِخ ) نام طبیب یا گیاه شناسی که ابن البیطار در مفرداتش از او نقل کند از جمله در کلمه ٔ بنفسج .
-
اج
لغتنامه دهخدا
اج . [ ََ-ج ْ ] (حرف ) در تعریب بدل «ََ-ه » (با هاء غیرملفوظ) آید: بنفسج ، بنفشه . نشاستج ، نشاسته . روزنامج ، روزنامه و غیرها.
-
تس سگ
لغتنامه دهخدا
تس سگ . [ ت ُس ْ، س َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است دوایی که آنرا به تازی بنفسج الکلاب خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). گیاهی است دوایی که شباهنگ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). شباهنگ و به عربی بنفسج الکلاب . (الفاظ الادویه ). رجوع به شاه...
-
شاهبانک
لغتنامه دهخدا
شاهبانک . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است دوایی و آن را به تازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن شاه بابج است . (برهان قاطع). آن را تس سک نیز گویند و بتازی بنفسج الکلاب خوانند و معرب آن شاهبانج است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ). شابانک نیز گوی...
-
کاکوش
لغتنامه دهخدا
کاکوش . (اِ) بنفشه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و آن گلی باشد معروف و مشهور. (برهان ) (شعوری ج 2 ورق 243). بنفسج . رجوع به بنفشه در همین لغت نامه شود.