کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بند سیل گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بند در بند قبا بافتن
لغتنامه دهخدا
بند در بند قبا بافتن . [ ب َ دَ ب َ دِ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بهم پیوستن و مجتمع شدن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : بر سر کوی تو جمعندپریشانی چندبند در بند قبا بافته عریانی چند. سلیم (از آنندراج ).بند در بند قبابافتن مژگان چیست گر در این خ...
-
کله بند
لغتنامه دهخدا
کله بند. [ ک ُ ل َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) کلاه بند. نوعی کلاه در قدیم . (فرهنگ فارسی معین ).
-
گزان بند
لغتنامه دهخدا
گزان بند. [ گ ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 14 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 6 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن معتدل دارای 309 تن سکنه است . آب آنجااز چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات ،...
-
گله بند
لغتنامه دهخدا
گله بند. [ گ ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) چون گلپیچ گیسوبند است . (گنجینه ٔ گنجوی وحید دستگردی ) : لیلی گله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده .(گنجینه ٔ گنجوی ص 336).
-
کتاره بند
لغتنامه دهخدا
کتاره بند. [ ک َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) قداره بند. قمه بند. رجوع به قداره بند شود.
-
گوش بند
لغتنامه دهخدا
گوش بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) آلت بستن گوش . رِفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. (ناظم الاطباء). || آنچه آویزه ٔ گوش کنند : به خواهش چنان خواست کآن هوشمندز پندش دهد حلقه ٔ گوش بند.نظامی .
-
گیس بند
لغتنامه دهخدا
گیس بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) بندگیس . آنکه گیس زنان را بندد. || (اِ مرکب ) گیسوبند. آنچه بدان زنان گیسوان خود را بندند و محکم نمایند. (از انجمن آرا). رشته ای که بدان گیسوان را گرد کنند و محکم سازند تا پریشان نشود. عِقاص . رشته ای که بدان گیسو بندند. (...
-
کره بند
لغتنامه دهخدا
کره بند. [ ](اِخ ) قریه ای است یک فرسنگ بیشتر در مغرب هفت جوش ، واقع در ناحیه ٔ انگالی دشتستان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
کوچه بند
لغتنامه دهخدا
کوچه بند. [چ َ / چ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) کوچه ای که به هر دو سر آن دروازه بنا کرده باشند که به وقت اندیشه ٔ آفتی آنها را بند نمایند. (غیاث ). بند کردن سر کوچه . (آنندراج ).سد و بند سر کوچه . (فرهنگ فارسی معین ) : سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست زنهار پ...
-
گاهواره بند
لغتنامه دهخدا
گاهواره بند. [ هَْ رَ / رِ ب َ ] (اِمرکب ) قماط . (دهار). || (نف مرکب ) کسی که گاهواره ٔ طفل را بندد.
-
کانی بند
لغتنامه دهخدا
کانی بند. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت آربابای بخش بانه ٔ شهرستان سقز. واقع در هشت هزارگزی جنوب بانه و سه هزارگزی کانی گویز. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 100 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات و لبنیات و محصولات جنگلی است...
-
کانی بند
لغتنامه دهخدا
کانی بند. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 37هزارگزی باختر سقز و سه هزارگزی جنوب باختری قهرمان . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 50 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات ، لبنیات و توتون است و اهالی ...
-
کشه بند
لغتنامه دهخدا
کشه بند. [ ک َ ش َ / ک َش ْ ش َ / ش ِ ب َ ] (نف مرکب ) گدا. فقیر. گدایی کننده . (یادداشت مؤلف ).
-
گردن بند
لغتنامه دهخدا
گردن بند. [ گ َ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) آنچه گردن را بندند. آنچه به دور گردن حلقه شود. غُل ّ. مِخْنَقَة. (منتهی الارب ). || گلوبند. عِقد. نام زیوری . (آنندراج ). قِلادَة. (ترجمان القرآن ). وِشاح . (دهار). سِمط. لُعطَة. مِعنَقَه . طَوق . عِصمة یا عَصمة. (...
-
گردنه بند
لغتنامه دهخدا
گردنه بند. [ گ َ دَ ن َ / ن ِ ب َ ] (نف مرکب )دزد که راه گردنه ها را بندد و عابران را لخت کند.