کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بند بند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حف
لغتنامه دهخدا
حف . [ ح َف ْف ] (ع مص ) پوشید چیزی را با چیزی : قوله تعالی : حففناهما بنخل (قرآن 32/18)؛ درختان خرما گرداگرد آن درآوردیم . || حفتهم الحاجة؛ مستهم الحاجة. (اقرب الموارد)؛ مفلس و حاجتمند شدند. قوم محففون اَی محاویج . || حَف ِّ ثوب ؛ بافتن جولاهه جامه ...
-
قید کردن
لغتنامه دهخدا
قید کردن . [ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بند کردن . در بند آوردن : سعدی به دام عشق تو در پای بند ماندقیدی نکرده ای که میسر شود گریز.سعدی .
-
تصفید
لغتنامه دهخدا
تصفید. [ ت َ ] (ع مص ) بند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نیک بند کردن و محکم ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
صفد
لغتنامه دهخدا
صفد. [ص َ ف َ ] (ع مص ) بند کردن کسی یا چیزی را و محکم نمودن . (منتهی الارب ). بند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || (اِ) بند. (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ج ، اصفاد. || عطا. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء...
-
قیزه بندی
لغتنامه دهخدا
قیزه بندی . [ ق َ زَ / زِ ب َ ] (حامص مرکب ) بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن بطرف سرین در کمر و قیزه بند را لنگوته بند نیز گویند. (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
مواصدة
لغتنامه دهخدا
مواصدة. [ م ُ ص َ دَ ] (ع مص ) بند کردن در را و قفل کردن آن را. (از منتهی الارب ).
-
التثام
لغتنامه دهخدا
التثام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دهان بند نهادن . (منتهی الارب ). دهان بند کردن . (مؤید الفضلاء). دهان بند بربستن . (تاج المصادر بیهقی ). لگام بربستن . || بوسه دادن بر چیزی . مأخوذ از لثم است که بمعنی بوسه دادنست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
محبس
لغتنامه دهخدا
محبس . [ م َ ب َ ] (ع مص ) حبس کردن . حبس . بازداشت و بند کردن کسی را. (از منتهی الارب ).
-
اهتکاع
لغتنامه دهخدا
اهتکاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ناشکیبایی نمودن . || فروتنی کردن . || بازداشتن . || بند کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
کبل
لغتنامه دهخدا
کبل . [ ک َ ] (ع مص ) بند کردن . (اقرب الموارد) (المصادر زوزنی ). || حبس کردن در زندان . (از اقرب الموارد). بند کردن در زندان و جز آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || مهلت دادن غریم را در ادای دین . (از آنندراج ). کبل غریمه الدین ؛مهلت داد غریم خود...
-
کرفسة
لغتنامه دهخدا
کرفسة. [ ک َ ف َ س َ ] (ع مص ) بندی وار رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چون مقید رفتن . (از اقرب الموارد). || بند کردن شتر را و تنگ کردن بند بر وی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
برگشودن
لغتنامه دهخدا
برگشودن . [ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) برگشادن . گشودن . گشادن . باز کردن . رجوع به برگشادن و گشادن و گشودن شود.- برگشودن بند ؛ گشودن و باز کردن آن : همه بند از پایشان برگشودز ساری بیاورد و برگشت زود.فردوسی .
-
گندنا
لغتنامه دهخدا
گندنا. [ گ َ دَ ] (اِ) معروف است وآن سبزیی باشد خوردنی . گویند چون خواهند روغن بلسان را بیازمایند گندنا را به آب چرب سازند و بر چراغ دارند، اگر افروخته شود خالص است و الا نه . اگر تخم گندنا را در سرکه ریزند ترشی آن را برطرف کند. (برهان ). سبزی معروف ...
-
دسم
لغتنامه دهخدا
دسم . [ دَ ] (ع مص ) سربند بستن شیشه را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بند کردن در را. (از منتهی الارب ). بستن در را. (از اقرب الموارد). || داخل کردن در جراحت چیزی را که بند کند آنرا. (از منتهی الارب ). فتیله قرار دادن در داخل جراحت . (از ا...
-
رتج
لغتنامه دهخدا
رتج . [ رَ ] (ع مص ) بند کردن در را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).