کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنا به گفته شاهدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وادی بنا
لغتنامه دهخدا
وادی بنا. [ ب َ ] (اِخ ) موضعی در یمن از توابع بنا. (از معجم البلدان ذیل بَنا).
-
بنا انداختن
لغتنامه دهخدا
بنا انداختن . [ ب ِ اَت َ ] (مص مرکب ) مرادف رنگ خانه ای ریختن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پی افکندن . بنیاد نهادن : ز نو میخواهم اندازم بنای عشرت آبادی که روزی خاک و خشت این کهن ویرانه خواهم شد.آصفی (از آنندراج ).
-
بنا نهادن
لغتنامه دهخدا
بنا نهادن . [ ب ِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) بنیان گذاشتن . پی افکندن : نور چشمم بنانهاده ٔ تست دل و جان هر دو بازداده ٔ تست . نظامی .ملک کیخسرو چون بکوه اندس و ماهین رسید، دیه قردین بنا نهاد. (تاریخ قم ص 81).چنانکه صاحب فرخنده خوی مجدالدین که بیخ اجر...
-
خجسته بنا
لغتنامه دهخدا
خجسته بنا. [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ب ِ ] (ص مرکب ) بنای خجسته . ساختمان مبارک . بنای خوش فال . ظاهراً در وقت توصیف از ابنیه ای این ترکیب را بکار میبرند.
-
خجسته بنا
لغتنامه دهخدا
خجسته بنا. [ خ ُج َ ت َ / ت ِ ب َ ] (اِخ ) لقب اورنگ آباد است که شهری از شهرهای دکن می باشد. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
حسین آباد شاهدان
لغتنامه دهخدا
حسین آباد شاهدان . [ ح ُ س ِ دِ هَِ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان کرون نجف آباد شهرستان اصفهان . 17هزارگزی باختر نجف آباد، شش هزارگزی شوسه ٔ نجف آباد به دامنه . سکنه 93 تن . زبان فارسی . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
بیطقون
لغتنامه دهخدا
بیطقون . (اِخ ) نیطقون . بنا به گفته ٔ شاهنامه ، گویا نام وزیر اسکندر بود. (لغت شاهنامه ). رجوع به نیطقون شود.
-
جزجز
لغتنامه دهخدا
جزجز. [ ج ُ ج ُ ] (اِخ ) بنا به گفته ٔ نصر نام کوهی است . (از معجم البلدان ).
-
جزین
لغتنامه دهخدا
جزین . [ ج ُ زَ ] (اِخ ) بنا به گفته ٔ حافظ ابوعبداﷲبن النجار از قرای نیشابور است . (از معجم البلدان ).
-
طرمیس
لغتنامه دهخدا
طرمیس . [ طِ ] (اِخ ) بنا به گفته ٔ قفطی ، به زبان یونانی نام حضرت ادریس است . (تاریخ الحکماء قفطی چ اروپا ص 2).
-
گیلاموش
لغتنامه دهخدا
گیلاموش . (اِخ ) بنا به گفته ٔ رابینو، دهی است میان رشت و کوچصفهان و قبل از گیشه دمرده . (از سفرنامه رابینو ص 36 بخش فارسی ).
-
دم و دیم
لغتنامه دهخدا
دم و دیم . [ دَ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دم و دیمب (اصطلاح عامیانه ). کنایه است از خواندن و آواز نقاره و حضور شاهدان خوب صورت ، چه دم به معنی حرف زدن و خواندن و دیم به معنی صورت است . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
-
غلامی
لغتنامه دهخدا
غلامی . [ غ ] (اِخ ) مولاناسعید غلامی . یکی از شاعران ایران بود. در صبح گلشن آمده : غلامی از خداوندان سخن برجسته ، و شاهدان مضامین رنگین به غلامی طبع والایش کمر بسته ، این بیت ازوست :غلام خویشتنم خوانده ماه رخساری سیاه بختی من کرد عاقبت کاری .
-
شمعسان
لغتنامه دهخدا
شمعسان . [ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند شمع. چون شمع : شاهدان را همه چون موم توان کردن نرم شمعسان با تو اگر سیم و زری مستوفاست . اثیر اومانی .رجوع به ماده های شمعصفت و شمعوش شود.