کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بناگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بناگاه
لغتنامه دهخدا
بناگاه . [ ب ِ ] (اِ مرکب ) جایگاه . جای بنا : ز بلغار بگذر که از کار اوست بناگاه اصلش بن غار اوست .نظامی .
-
بناگاه
لغتنامه دهخدا
بناگاه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) بغتةً. (آنندراج ). بناگه . ناگهان . ناگاه . (فرهنگ فارسی معین ). بناگاهان : جام تجلیش که بناگاه میدهندمی دان یقین که بر دل آگاه میدهند. اسیر لاهیجی (از آنندراج ).رجوع به ناگاه شود.
-
جستوجو در متن
-
فجاء
لغتنامه دهخدا
فجاء. [ ف ِ ] (ع مص ) بناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن او را. || (اِ) ج ِ فجوة. (منتهی الارب ). رجوع به فجوة و فجا شود.
-
غیلة
لغتنامه دهخدا
غیلة. [ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) ناگهانی . کشتن کسی بی آگاهی او. کشتن کسی بناگاه . رجوع به غیلَة شود.
-
قحوم
لغتنامه دهخدا
قحوم . [ ق ُ ] (ع مص ) خویشتن را بناگاه در کاری افکندن بی اندیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اقتحام .
-
ناغافل
لغتنامه دهخدا
ناغافل .[ ف ِ ] (ق مرکب ) در تداول عوام ، ناگهان . بی خبر. غفلة. بغتة. بناگاه . بی مقدمه : ناغافل به سراغ من آمد.
-
تصادفاً
لغتنامه دهخدا
تصادفاً. [ ت َ دُ فَن ْ ] (ع ق ) ناگهان . (یادداشت مرحوم دهخدا). بناگاه .
-
فاتک
لغتنامه دهخدا
فاتک . [ ت ِ ] (ع ص ) ستیهنده در کار. مبالغه کننده .(ناظم الاطباء). || دلیر. (منتهی الارب ). شجاع . (ناظم الاطباء). گستاخ . دلاور. و ابن درید گوید: فاتک کسی که به هرچه همت گمارد آن را انجام دهد. ج ، فتاک . (از اقرب الموارد). || بناگاه گیرنده . بناگاه...
-
هبعان
لغتنامه دهخدا
هبعان . [ هََ ب َ ] (ع مص ) گردن دراز کرده رفتن شتر. || بناگاه فرا پیش آمدن قوم از هر جای . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
-
افجاء
لغتنامه دهخدا
افجاء. [ اِ ] (ع مص ) گشاده و فراخ ساختن نفقه بر عیال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بناگاه درآمدن بر کسی . مفاجاة. (منتهی الارب ).
-
اهجام
لغتنامه دهخدا
اهجام . [ اِ ](ع مص ) برآمدن بر کسی یا بر چیزی بناگاه . || بازگردانیدن شتر را به سوی مراح . || دور کردن و سست نمودن بیماری را. || درآوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
فجاءة
لغتنامه دهخدا
فجاءة. [ ف ُ ءَ ] (ع مص ) ناگاه گرفتن کسی را. || ناگاه درآمدن بر کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) آنچه بناگاه بر تو درآید. (اقرب الموارد). || موت فجاءة؛ مرگ ناگهانی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
هبوع
لغتنامه دهخدا
هبوع . [ هَُ ] (ع اِمص ) رفتار خر کند که تیزرو نباشد. (ناظم الاطباء). رفتار خرخاصة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بناگاه فراپیش آمدگی قوم از هرجای . (ناظم الاطباء).
-
تدلق
لغتنامه دهخدا
تدلق . [ ت َ دَل ْ ل ُ ] (ع مص ) بیکبار رسیدن سیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بناگاه رسیدن سیل . (از المنجد) (از اقرب الموارد): تدلق السیل علیه ؛ اندفع. (اقرب الموارد).