کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بمب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بمب
لغتنامه دهخدا
بمب .[ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) محفظه ای مخروطی یا استوانه ای شکل که درون آن مواد منفجره ریزند و به چاشنی مجهز کنند و گاه بوسیله ٔ هواپیما به زمین پرتاب می کنند تا بر اثر اصابت به زمین منفجر شود. و گاه بوسیله ٔ الکتریسیته یا فتیله ٔ آلوده به ماده ٔ قابل ...
-
واژههای مشابه
-
بمب افکن
لغتنامه دهخدا
بمب افکن . [ ب ُ اَ ک َ ] (نف مرکب ) بمب افکننده . آنکه یا آنچه بمب می افکند. || (اِ مرکب ) نوعی هواپیمای جنگی خاص حمل و پرتاب بمب .
-
بمب گیر
لغتنامه دهخدا
بمب گیر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) بمب گیرنده . آنچه یا آنکه بمب را می گیرد. || (اِ مرکب ) قطعه ٔ فلزی که بزیر بال هواپیمای جنگی متصل شود و بمب یا راکت را بوسیله ٔ چنگکها بدان متصل کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
بم
لغتنامه دهخدا
بم . [ ب ُ ] (از فرانسوی ، اِ) مخفف بُمب در تداول عوام فارسی زبانان . (از یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بمب شود.
-
بمباران
لغتنامه دهخدا
بمباران . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (این کلمه به قیاس با سنگباران و گلباران و با عنایت به کلمه ٔ بمباردمان فرانسه ساخته شده است ). مخفف بمب باران و به معنی بمباردمان فرانسه است . (از یادداشت مرحوم دهخدا). فروریختن بمب بر موضعی از راه هوا و بوسیله ٔ هواپیما ...
-
ساعتی
لغتنامه دهخدا
ساعتی . [ ع َ ] (ص نسبی ) هر چیز منسوب به ساعت .- ( بمب ساعتی ؛ بمبی است که چنان تنظیم گردد که در ساعت معینی خود بخود منفجر شود.
-
بمباردمان
لغتنامه دهخدا
بمباردمان . [ ب ُ دُ ] (فرانسوی ، اِ) به توپ بستن . پرتاب کردن گلوله از توپ یا بمب بر موضعی . بمباران . و رجوع به بمباران شود.
-
بومب
لغتنامه دهخدا
بومب . [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) غباره و گلوله ٔ خمپاره و نارنجک . (ناظم الاطباء). رجوع به بمب شود.
-
قنبلة
لغتنامه دهخدا
قنبلة. [ قُم ْ ب ُ ل َ ] (ع اِ) دامی است جهت شکار نُهَس که ابوترافش است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قنابل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بمب . گلوله .
-
ناگاساکی
لغتنامه دهخدا
ناگاساکی . (اِخ ) ناگازاکی . بندر بزرگی است درجنوب مملکت ژاپن که جای حمل زغال و ایستگاه ناوهاست . (فرهنگ نظام ). جمعیت آن در سال 1945 م . قبل از جنگ جهانی دوم بالغ بر 142748 تن بود و زغال و پنبه و دیگر مال التجاره از آن صادر میشد. در سال 1945 م . قری...
-
هیروشیما
لغتنامه دهخدا
هیروشیما. [ رُ ] (اِخ ) یکی از شهرهای ژاپن در ساحل جنوبی جزیره ٔ هونشو. در پایان جنگ دوم جهانی (1945 م .) در اثر نخستین بمب اتمی که از طرف نیروی هوایی امریکا در این شهر انداخته شد ویران گردید و در نتیجه دولت ژاپن بدون قید و شرط تسلیم شد. جمعیت شهر در...
-
هاهن
لغتنامه دهخدا
هاهن . (اِخ ) (هان ) اتو. شیمیدان معاصر و کاشف معروف آلمانی که موفق به شکافتن اتم اورانیوم گشت و بدین سبب در سال 1944 م . به اخذ جایزه ٔ نوبل نائل شده وی در سال 1879 م . در فرانکفورت به دنیا آمد. در دانشگاههای ماربورگ و مونیخ به تحصیل پرداخت و در سال...
-
زیپلن
لغتنامه دهخدا
زیپلن . [ ل َ] (اِ) بالن هدایت شونده ٔآلمان از نوع صلب و سخت که بنام مخترع آن نام گذاری شده است . استخوان بندی این بالن از نوعی آلومینیوم سخت و سبک درست می شده و در آن محفظه هایی با بست ها و قفسه بندیهای طولی تعبیه می شده و در هر یک از این سلولها یک ...