کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلیه
لغتنامه دهخدا
بلیه . [ ب َ ی ی َ ] (از عربی ، اِ) بلیة. بلیت . آزار و رنج و سختی . (غیاث ). حادثه . (یادداشت مرحوم دهخدا). خزیة. کِرزیم . (منتهی الارب ). رجوع به بلیت و بلیة و بلوی شود : داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیه ...
-
واژههای مشابه
-
بلیة
لغتنامه دهخدا
بلیة. [ ب َ ی ی َ ] (ع اِ) آزمایش . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (دهار). امتحان و اختبار. (اقرب الموارد). بَلوی . و رجوع به بلوی شود. ج ، بَلایا و بلیات . (دهار). || سختی . (منتهی الارب ). مصیبت . (اقرب الموارد). بَلوی .و رجوع به بلوی و بلیت و بلیه ...
-
جستوجو در متن
-
بلیات
لغتنامه دهخدا
بلیات . [ ب َ لی یا ] (ع اِ) ج ِ بَلیّة، رنج و سختی . (آنندراج ). رجوع به بلیة شود.
-
بلایا
لغتنامه دهخدا
بلایا. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بَلیَّة. (دهار) (ناظم الاطباء). بلاها. بلواها: باب ماجری فی باب الخطبة و ظهر من الفساد و البلایالأجلها. (تاریخ بیهقی ص 685). و رجوع به بلیة شود.
-
بلیت
لغتنامه دهخدا
بلیت . [ ب َ لی ی َ ] (از ع ، اِ) بلیة. آزار و رنج و سختی . (غیاث ) : بلیت را به حسبت یعنی اینکه خدای مرا بس است آنچنان حسبتی که آثار بلیه را نابود گرداند. (تاریخ بیهقی ص 309). معترف است در صورت نعمت به احسان او و راضی است در صورت بلیت به آزمودن او. ...
-
بلی
لغتنامه دهخدا
بلی . [ ب ِ لا ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن جرجانی ). بَلاء. و رجوع به بلاء شود. || پیر گشتن . (منتهی الارب ). || «بلیة» گردانیده شدن ناقه . (ناظم الاطباء). رجوع به بلیة شود. || (اِ) کهنگی . (منتهی الارب )...
-
دویهیة
لغتنامه دهخدا
دویهیة. [ دُ وَی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر)بلیه ٔ خوفناک و آسیب و بلای خوفناک . (ناظم الاطباء). تصغیر داهیة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به داهیة شود.
-
مبلیات
لغتنامه دهخدا
مبلیات . [ م ُ ب َل ْ لی ] (ع ص ، اِ) زنانی که بر دور شتر بلیة گرد می آیند و نوحه می کنند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون ).
-
کرزیم
لغتنامه دهخدا
کرزیم .[ ک ِ ] (ع اِ) تبر. || بلیه ٔ سخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سختی روزگار. (مهذب الاسماء). ج ، کَرازیم . (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء).
-
ساکن ساختن
لغتنامه دهخدا
ساکن ساختن . [ ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) تسکین دادن . فرونشاندن . رفع : داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار، و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیه ٔ دشوار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315).
-
شامت
لغتنامه دهخدا
شامت . [ م ِ ] (ع ص ) شادی کننده به غم دشمن . (از اقرب الموارد). کسی که در بلیه ٔ دیگری خوشحال باشد. (فرهنگ نظام ). شادی کننده بر خرابی و مکروهی کسی . (آنندراج ). ج ، شُمّات و شوامت .
-
بلیت کشیدن
لغتنامه دهخدا
بلیت کشیدن . [ ب َ لی ی َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رنج دیدن . سختی کشیدن . تحمل آزار و ستم : خاصان حق همیشه بلیت کشیده اندهم بیشتر عنایت وهم بیشتر عنا. سعدی .و رجوع به بلیت و بلیة شود.
-
مبلی
لغتنامه دهخدا
مبلی . [ م ُ ب َل ْ لی ] (ع ص ) آن که ناقه را بر سر گور خداوندش بندد تا بمیرد. (آنندراج ). آن که شتر بلیه را بر سر قبر صاحبش می بندد. (ناظم الاطباء). || آن که لباس می پوشاند. || کهنه کننده . || پاره کننده . || اتلاف کننده . (ناظم الاطباء).