کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوک باشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوک باشی
لغتنامه دهخدا
بلوک باشی . [ ب ُ ] (اِمرکب ، ص مرکب ) (از بلوک فارسی + باشی ترکی ) کدخدای بلوک . سرپرست بلوک . (فرهنگ فارسی معین ). و ظاهراً این کلمه بمناسبت معنی طبقه و صنف و دسته باشد که کلمه ٔ بلوک دارد، یا تقسیماتی که برای باغات هست چنان که در باغات گرداگرد شهر...
-
واژههای مشابه
-
نیم بلوک
لغتنامه دهخدا
نیم بلوک . [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است . موقعیت دهستان کوهستانی و هوای آن معتدل مرطوب و در منطقه ٔ قاینات خوش آب و هوا و حاصلخیزترین دهستانها محسوب می شود. آب در تمام نقاط دهستان شیرین و گواراست . محصول عمده ٔ این ...
-
بالا بلوک
لغتنامه دهخدا
بالا بلوک . [ ب ُ ] (اِخ ) از آبادیهای بارفروش . رابینو گوید: بلوکات بارفروش بقرارذیل است : بلده ، بالابلوک ، بالاتجن ، بندپی ، بیشه ،... (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 74 و 157).
-
بلوک گردش
لغتنامه دهخدا
بلوک گردش . [ ب ُگ َ دِ ] (اِمص مرکب ) گردیدن حاکم یا محصل خراج در آبادیهای بلوک قلمرو حکومت خود. بازدید حاکمی قراء و قصبات قلمرو حکومت خود را. (یادداشت مرحوم دهخدا).- بلوک گردش رفتن ؛ رفتن حاکم به بلوکهای قلمرو خود برای بازدید.- بلوک گردشی ؛ بلوک ...
-
بلوک گردی
لغتنامه دهخدا
بلوک گردی . [ ب ُ گ َ ] (حامص مرکب ) گردیدن حاکم یا محصل خراج در بلوکهای قلمرو حکومت خود. بلوک گردش . و رجوع به بلوک گردش شود.
-
بلوک آباد
لغتنامه دهخدا
بلوک آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو، بخش مرکزی شهرستان مراغه . سکنه ٔ آن 771 تن .آب آن از رودخانه ٔ لیلان و چشمه و محصول آن چغندر، توتون و نخود است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
بلوک غلام
لغتنامه دهخدا
بلوک غلام . [ ب ُ غ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کتول ، بخش علی آباد، شهرستان گرگان . سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از قنات و محصول آن برنج و غلات و توتون و سیگار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
روستا
لغتنامه دهخدا
روستا. (اِ) در پهلوی رستاک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معرب آن رستاق . (پور داود: یسنا ج 122 حاشیه ٔ4 از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رزداق . رسداق . (ازمنتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ). ده . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...
-
میر
لغتنامه دهخدا
میر. (از ع ، اِ) مخفف امیر. (غیاث ). امیر و پادشاه و سلطان . (ناظم الاطباء). نژاده . (زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره ... و از خصایص این لفظ است که به قطع کسره ٔ اضافه هم آید مثل لفظ میرآب ، به معنی داروغه ٔ آب و میردریا که آن را در عرف این دی...
-
طاق بستان
لغتنامه دهخدا
طاق بستان . [ ق ِ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاهان بین گاوبنده و کرمانشاهان ، در 143000 گزی سنندج و 7500 گزی کرمانشاهان . در این محل قریب به سی چهل خانوار سکونت دارند، طاقها و حجاریهای زمان ساسانیان در کنار آبادی سر راه کردستان واقع ...