کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوچی
لغتنامه دهخدا
بلوچی . [ ب ُ / ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلوچ . رجوع به بلوچ شود. || هرچیز مربوط به بلوچ و بلوچستانی . (فرهنگ فارسی معین ). || از مردم بلوچ . بلوچستانی . (فرهنگ فارسی معین ) : همه مرزبانان زرین کمربلوچی و گیلی به زرین سپر. فردوسی .- زبان بلوچی ؛ از ...
-
واژههای مشابه
-
ده بلوچی
لغتنامه دهخدا
ده بلوچی . [ دِه ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 10هزارگزی جنوب دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به برهین . سکنه ٔ آن 400 تن و از طایفه ٔسردارزائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
زبان بلوچی
لغتنامه دهخدا
زبان بلوچی . [ زَ ن ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از لهجه های ایرانی است در بلوچستان ایران و پاکستان و آن شامل لهجه های فرعی بسیار است . (مقدمه ٔ برهان قاطع چ معین ص 38). رجوع به «ایران » و «پارسی » شود.
-
باب بلوچی
لغتنامه دهخدا
باب بلوچی . [ باب ْ، ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان 50 هزارگزی شمال خاوری زرند و 7 هزارگزی خاور راه فرعی زرند به راور.سکنه ٔ آن 9 تن است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
باب بلوچی
لغتنامه دهخدا
باب بلوچی . [ باب ْ، ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان .در 42 هزارگزی شمال زرند و 13 هزارگزی خاور فرعی زرند راور. سکنه 7 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
روژبند
لغتنامه دهخدا
روژبند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) خوشه ٔ خرما در لهجه ٔ بلوچی . (از یادداشت مؤلف ).
-
پتگاو
لغتنامه دهخدا
پتگاو. [ پ ُ ت ُ ] (اِ) لغتی است بلوچی بمعنی مایه پُتُشتر. مایه ٔ شتر.
-
ائیلانی
لغتنامه دهخدا
ائیلانی . [ ] (اِخ ) طائفه ای از چادرنشینان کرمان و بلوچستان مرکب از پنجاه خانوار که درسردسیر کوه هزار، چهارطاق حسین آباد، گرمسیر جیرفت ورودبار مسکن دارند. زبان آنها بلوچی و فارسی است .
-
هاشم زائی
لغتنامه دهخدا
هاشم زائی . [ ش ِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سرحدی بلوچستان مرکب از 45 خانوار که مطیع و اصلاً سیستانی هستند. زبان ایشان بلوچی و نسبت به مذاهب بی علاقه میباشند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 96).
-
چادرسیاه
لغتنامه دهخدا
چادرسیاه . [ دَ / دُ ] (اِ مرکب ) روپوش سیاه . حجاب سیاه : طَلْس ؛ چادر سیاه . (منتهی الارب ). || خیمه ٔ سیاه رنگ . سیاه چادر. چادر بلوچی . (تربت حیدری خراسان ). خانه ٔ سیاه . (تربت حیدری ).
-
شوریچه
لغتنامه دهخدا
شوریچه . [ چ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش سرخس . این دهستان از هشت آبادی تشکیل شده و ساکنان آن از طوایف بلوچی هستند و 2152 تن سکنه دارد. قریه ٔ مهم آن چاکی در است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
خواشی
لغتنامه دهخدا
خواشی . [ خ َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از طوائف ناحیه ٔ سرحدی بلوچستان است که مرکب از 130 خانوارند. مردم آن از مردمان فهیم و متمایل بزراعت می باشند. زبان آنان بلوچی و مذهب آنان تسنن است . (یادداشت مؤلف ).
-
گودری
لغتنامه دهخدا
گودری . [ دَ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بلوچ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93). از ایلات کرمان و بلوچستان و مرکب از 80 خانوار است که در سردسیر الاله زار، بردسیر و کنگار و گرمسیر و جیرفت و رودبار مسکن دارند و زبانشان بلوچی و فارسی است . (مؤلف ).