کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بلوطة
لغتنامه دهخدا
بلوطة. [ ب َل ْ لو طَ ] (ع اِ) یک دانه بلوط. واحد بلوط. رجوع به بلوط شود.
-
پالت
لغتنامه دهخدا
پالت . [ ل ِ ] (اِ) مصحّف بلوط. در اَرَسباران . رجوع به بلوط شود.
-
برنیس
لغتنامه دهخدا
برنیس . [ ب ِ ] (اِ) نوعی از بلوط. (از برهان ). نوعی از بلوط باشد و آن میوه ایست مغزدار. (از آنندراج ).
-
گلگاو
لغتنامه دهخدا
گلگاو. [ گ ُ ](اِ مرکب ) فراورده ٔ درخت بلوط . (درختان جنگلی ایران تألیف ثابتی ص 210). یکی از محصولات بلوط. قلقات . قلقاف . رجوع به بلوط شود.
-
کرمازو
لغتنامه دهخدا
کرمازو. [ ک َ ] (اِ) این نام در کتول و کجور و جواهردشت رامسر متداول است و آن گونه ای از بلوط است . (یادداشت مؤلف ). یکی از گونه های بلوط است که به نام محلی پالط نیز خوانده می شود. رجوع به بلوط شود.
-
کره
لغتنامه دهخدا
کره . [ ک ِ رَ /رِ ] (اِ) (در تداول مردم لرستان ) زِشگه . سِچَک . محصولی از بلوط. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بلوط شود.
-
فاسطامایی
لغتنامه دهخدا
فاسطامایی . (معرب ، اِ) به یونانی شاه بلوط است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شاه بلوط شود.
-
قلقاف
لغتنامه دهخدا
قلقاف . [ ق ُ ] (معرب ، اِ) معرب گل گاو یکی از محصولات بلوط واین کلمه در آستان متداول است . رجوع به بلوط شود.
-
قصطل
لغتنامه دهخدا
قصطل . [ ق َ طَ ] (معرب ، اِ) (از لاطینی کاستانا ) شاه بلوط. رجوع به شاه بلوط شود.
-
مازوروسکا
لغتنامه دهخدا
مازوروسکا. (اِ مرکب ) یکی از محصولات بلوط و کلمه ٔ مازوروسکا در سردشت متداول است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مازو و بلوط شود.
-
خرنوک
لغتنامه دهخدا
خرنوک . [ خ َ ] (اِ) محصولی از بلوط. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بلوط رسمی شود.
-
موزی
لغتنامه دهخدا
موزی . (اِ) بلوط. (ناظم الاطباء). به لغت دری بلوط را گویند و درخت و ثمر آن معروف است ، لهذا شاه بلوط را شاه موزی گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). درختی است که در جنگلهای مازندران یافت می شود و برای کاغذسازی مفید و مناسب است . (یادداشت لغت نامه ).- شاه ...
-
طرسا
لغتنامه دهخدا
طرسا. [ طَ ] (اِ) نوعی از بلوط است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
قالابو
لغتنامه دهخدا
قالابو. (معرب ، اِ) بلوط. (فهرست مخزن الادویه ).
-
قلابو
لغتنامه دهخدا
قلابو. [ ] (معرب ، اِ) بلوط است . (فهرست مخزن الادویه ).