کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوز
لغتنامه دهخدا
بلوز. [ ب َ ] (اِ) سفره ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء).
-
بلوز
لغتنامه دهخدا
بلوز. [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) جامه ٔ نیم تنه ٔ کرکی یا پشمی یا کاموایی و نخی زنانه یا مردانه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
کامواباف
لغتنامه دهخدا
کامواباف . [ کام ْ ] (نف مرکب ) آنکه کاموا بافد. کسی که از کاموا بافتنی ها چون جوراب و پیراهن و بلوز و جامه و غیره ببافد.
-
شاتیون سوراندر
لغتنامه دهخدا
شاتیون سوراندر. [ی ُ اَ ] (اِخ ) مرکز کمون اندر ، از آروندیسمان شاتورو ، واقع در کنار رودخانه ٔ اندر و دارای 3400 تن جمعیت و صنایع چرمسازی ، پشم ریسی و بلوز سازی است .
-
ستاد آرتش
لغتنامه دهخدا
ستاد آرتش . [ س ِ دِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یا ارکان حرب . کل قشون .عبارت از تشکیلات نظامی مملکتی که امور سوق الجیشی و تعبیةالجیشی و تدارکات آرتشی را فراهم میسازد. تشکیلات ستاد آرتش (تا قبل از بهمن 1357) شامل پنج اداره بترتیب زیر بوده است : ا...