کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلنسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلنسی
لغتنامه دهخدا
بلنسی . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عبدالرحمان بن معاویةبن هشام اموی . از امیران اندلس در قرن دوم هجری . رجوع به عبداﷲ (ابن عبدالرحمان ...) در ردیف خود شود.
-
بلنسی
لغتنامه دهخدا
بلنسی . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) علی بن عطیه ٔ لخمی . رجوع به ابن زقاق و علی لخمی در ردیف خود شود.
-
بلنسی
لغتنامه دهخدا
بلنسی . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن احمد مخزومی . رجوع به علی مخزومی در ردیف خود شود.
-
بلنسی
لغتنامه دهخدا
بلنسی . [ ب َ ل َ سی ی ] (اِخ ) سعدالخیربن محمدبن سهل بن سعد انصاری بلنسی ، مکنی به ابوالحسن . فقیه و محدث قرن پنجم وششم هَ . ق . وی مسافرتهای بسیاری کرد و تا چین هم رسید بدین جهت لقب صینی هم به او داده اند. سرانجام دربغداد سکنی گزید و بسال 541 هَ . ...
-
بلنسی
لغتنامه دهخدا
بلنسی . [ ب َ ل َ سی ی ] (ص نسبی ) منسوب به بلنسیة، که شهری است در مشرق اندلس از بلاد مغرب . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
بلنسی
لغتنامه دهخدا
بلنسی . [ ب َل َ ] (اِخ ) علی بن ابراهیم بن محمد بلنسی . ادیب قرن ششم هجری . رجوع به علی بلنسی در همین لغت نامه شود.
-
واژههای مشابه
-
علی بلنسی
لغتنامه دهخدا
علی بلنسی . [ ع َ ی ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی ، مکنّی به ابوالحسن . وی عالم در زبان و ادبیات عرب ، و نویسنده و شاعر و خوش نویس بود. و در سال 570 یا 571 هَ . ق . در اشبیلیة درگذشت . او راست : 1 - جذوةالبیان...
-
علی بلنسی
لغتنامه دهخدا
علی بلنسی . [ ع َ ی ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن عطیةبن مطرف بن سلمه ٔ لخمی بلنسی ، مشهور به ابن زقاق و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی لخمی و نیز به ابن زقاق شود.
-
علی بلنسی
لغتنامه دهخدا
علی بلنسی . [ ع َی ِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن سلمه ٔ مخزومی بلنسی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مخزومی شود.
-
عمر بلنسی
لغتنامه دهخدا
عمر بلنسی . [ ع ُ م َ رِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به عمر قضاعی (ابن محمد...) شود.
-
واژههای همآوا
-
بلنصی
لغتنامه دهخدا
بلنصی . [ ب َ ل َ صا ] (ع اِ) ج ِبَلنصاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به بلنصاة شود. || ج ِ بَلَصوص ، و گویند بلنصی اسم جمع است . (از اقرب الموارد). رجوع به بلصوص شود.
-
جستوجو در متن
-
علی انصاری
لغتنامه دهخدا
علی انصاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن سعدالخیر انصاری بلنسی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بلنسی شود.