کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلماج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلماج
لغتنامه دهخدا
بلماج . [ ب ُ / ب ُل َ ] (اِ) نوعی از کاچی ، و آن آشی باشد بی گوشت و بسیار آبکی و رقیق . (از برهان ). نوعی از آش که رقیق و پرآب و بی گوشت پزند مانند حریره . (غیاث ). و برخی این لغت را ترکی دانند. (برهان ) (آنندراج ) : عاقل نگردد مایل به بلماج تا قلیه...
-
جستوجو در متن
-
بلماق
لغتنامه دهخدا
بلماق . [ ب ُ ] (اِ) آردهاله . (یادداشت مرحوم دهخدا). آردتوله ، و آن آشی است مانندکاچی که مردمان فقیر خورند. و رجوع به بلماج شود.