کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلدي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بلدی
لغتنامه دهخدا
بلدی . [ ب َ ] (اِخ ) لقب ابوعثمان سعیدبن محمدبن سید ابیه بن یعقوب اموی بلدی است . وی از صوفیان زاهد بود، بسال 328 هَ . ق . متولد شد و در سال 350 هَ . ق . به مشرق سفر کرد و بسال 351 هَ . ق . وارد مکه شد. بلدی درسال 397 هَ . ق . درگذشته است . (از معجم...
-
بلدی
لغتنامه دهخدا
بلدی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلد که نام شهر مروالرود است و ابومحمدبن ابی علی حسن بن محمد از مشایخ قرن ششم بدان نسبت دارد. (از معجم البلدان ). || منسوب به بلدالکرج ، که ابودلف آن را بساخت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). منسوب به بلد که نام شهر ک...
-
بلدی
لغتنامه دهخدا
بلدی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلدة، که شهری است در اندلس . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلدة شود.
-
بلدی
لغتنامه دهخدا
بلدی . [ ب َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلد. شهری . (دهار) (ناظم الاطباء). شهری و مربوط به شهر. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلد شود.
-
انجمن بلدی
لغتنامه دهخدا
انجمن بلدی . [ اَ ج ُ م َ ن ِ ب َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انجمن شهر. انجمن شهرداری . رجوع به انجمن شهر شود.
-
خباز بلدی
لغتنامه دهخدا
خباز بلدی . [ خ َب ْ با زِ ب َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن حمدان مکنی به ابوبکر و معروف به خباز بلدی از «بلدة» بود که میگویند شهری از شهرهای جزیره بوده است . ابوبکر با آنکه امی بود شعر نیکو می سرود و با آنکه بهره ای از علم نداشت شعرش از ظرایف و لطایف ...
-
خیزران بلدی
لغتنامه دهخدا
خیزران بلدی . [ خ َ زُ / زَ ن ِ ب َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مورد اسفرم را گویند و آن آس بری است گرم و خشک . (برهان ) (از آنندراج ). مورد اسپرم . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) خباز بلدی موسوم به محمد. رجوع به خباز بلدی ... شود.
-
ناطلین
لغتنامه دهخدا
ناطلین . [ طُ ] (اِخ ) بلدی است به قسطنطنیه . (از معجم البلدان ).
-
صفا
لغتنامه دهخدا
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) بلدی است در بلاد تمیم . (معجم البلدان ).
-
فریشی
لغتنامه دهخدا
فریشی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فریش که بلدی است در اندلس . (سمعانی ).
-
فسیخانی
لغتنامه دهخدا
فسیخانی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فسیخان که بلدی است از ناحیه ٔ فارس . (سمعانی ).
-
زمی
لغتنامه دهخدا
زمی . [ زَم ْ می ] (ص نسبی ) منسوب است به زم که بلدی است در ساحل جیحون . (انساب سمعانی ).
-
صخرة حیوه
لغتنامه دهخدا
صخرة حیوه . [ ص َ رَ ت ُ وَ] (اِخ ) بلدی است به غربی اندلس . (معجم البلدان ).