کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقایمی ریختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقایمی ریختن
لغتنامه دهخدا
بقایمی ریختن . [ ب ِ ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) یعنی در بازی شطرنج برابر ماندن . (غیاث ). به اصطلاح شطرنج بازان بازی حریف غالب دیدن و از راه عجز مهره ها از دست ریختن و گفتن بازی قایم است چه در آن وقت گویند فلانی بقایم بریخت . (آنندراج ذیل بقایم ریختن ) : ب...
-
جستوجو در متن
-
بقایم ریختن
لغتنامه دهخدا
بقایم ریختن . [ ب ِ ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) بقایمی ریختن . عاجز شدن است . در بهار عجم . کنایه از جنگ ناکرده عاجز آمدن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 244). کنایه از جنگ ناکرده عاجز آمدن . (آنندراج ). کنایه از عجز و زبونی و از اصطلاحات شطرنج است . (لیلی و...