کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقالی
لغتنامه دهخدا
بقالی . [ ب َ ] (اِخ ) بقلی . لقب محمدبن ابی القاسم خوارزمی . (منتهی الارب ). ابوالفضل زین الدین محمدبن قاسم از مشاهیر علمای عامه بود و در خوارزم نشو و نما یافته و در سال 562 هَ . ق . درگذشت . تألیفات بسیاری بدو منسوبست و از آنجمله است : کتاب صلوة ا...
-
بقالی
لغتنامه دهخدا
بقالی . [ ب َق ْ قا ] (حامص ) عمل و شغل و حرفه ٔ بقال . خواربارفروشی . || (اِ) دکان بقالی . محل کسب بقال .
-
واژههای مشابه
-
حسن بقالی
لغتنامه دهخدا
حسن بقالی . [ ح َ س َ ن ِ ب َق ْ قا ] (اِخ ) رجوع به حسن شاه شود.
-
جستوجو در متن
-
بقال
لغتنامه دهخدا
بقال . [ ب َ ق قا ] (اِخ ) محمدبن ابوالقاسم . رجوع به بقالی شود.
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن ابی القاسم خوارزمی بقالی . رجوع به محمد ... شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن ابوالقاسم خوارزمی . رجوع به بقالی شود.
-
بقلی
لغتنامه دهخدا
بقلی . [ ب َ ] (اِخ ) رجوع به بقالی (زین الدین ابوالفضل محمدبن قاسم خوارزمی ) شود.
-
زین المشایخ
لغتنامه دهخدا
زین المشایخ . [ زَ نُل ْ م َ ی ِ ] (اِخ ) لقب محمدبن ابی القاسم بقالی خوارزمی است . رجوع به محمدبن ابی القاسم شود.
-
سرطاس
لغتنامه دهخدا
سرطاس . [ س َ ] (اِ مرکب ) ظرفی فلزین بقالان و سقطفروشان و بنشن فروشان و خشکه بارفروشان را. ظرفی است چون مکیالی بقالان و خشکبارفروشان و آجیل فروشان را. ظرفی در دکان بقالی و جز آن برای برداشتن چیزها و ریختن در ترازو. (یادداشت مؤلف ). || (ص مرکب ) در ...
-
زبیدة
لغتنامه دهخدا
زبیدة. [ زُ ب َ دَ ] (اِخ ) ابن حمید الصیرفی . از بخلاء بنام است . از بقالی که نزدیک خانه ٔ او دکان داشت دو درم و یک قیراطوام گرفته بود. پس از این که پرداخت آنرا 6 ماه بتعویق انداخت ، دو درهم و سه شعیر به بقال بازداد. بقال که خشمناک شده بود گفت : سبح...
-
گل پرچین
لغتنامه دهخدا
گل پرچین . [ گ ُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برگشلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 8500گزی خاور ارومیه و 2500گزی جنوب راه شوسه ٔ گلمانخانه به ارومیه . هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است . آب آن از نهر چای و چشمه و محصول آن غلات ، توتون ، انگ...
-
ماست کش
لغتنامه دهخدا
ماست کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن به دکانهای بقالی و لبنیات و خواربارفروشی است . ماست کشی کاری دشوار بود و به تخصص و مواظبت فراوان نیاز داشت . ماست کش تغارهای متعدد بر سر می گذاشت و به صاحبانش می رسانی...
-
مطالبه
لغتنامه دهخدا
مطالبه . [ م ُ ل َ ب َ / ل ِ ب ِ ] (از ع ، اِمص ) مطالبة. خواستن چیزی یا حق خود را از کسی . طلب نمودن چیزی از کسی . خواستن چیزی از کسی : آدم ز حرص گندم نان ناشده چه دیدبا آدمی مطالبه ٔ نان همان کند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 860).- مطالبه کردن ؛ طلب ک...