کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقاء
لغتنامه دهخدا
بقاء. [ ب َ ] (ع مص ) زیستن و ماندن در جهان . ضد فنا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بَقَی ً، بَقی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : المتفرد بالربوبیة الحاکم لکل من خلقه من البقاء بمدة معلومه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). و کیف بقاء الناس ...
-
واژههای همآوا
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ ب َغ ْ غا ] (ع ص ) ظاهراً حیوانی که حیوانات دیگر را فاسد کند (از لحاظ جنسی ). (از دزی ج 1 ص 102). و هذا الحیوان [ ای الضبع ] بغاء و ذلک انه لایمر به حیوان من جنسه الا «علاه ». (ابن البیطار).
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ ب ُ ] (ع ص ) جُسته .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طلب . (اقرب الموارد).
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ ب ُ ] (ع مص ) جستن کسی را و اعانت کردن او را در طلب . (منتهی الارب ). طلبیدن کسی را. (از اقرب الموارد). بُغی ، بُغیَه ، بِغیَه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصادر مذکور شود. جستن یعنی طلبیدن . (مؤید الفضلاء). خواس...
-
بغاء
لغتنامه دهخدا
بغاء. [ب ِ ] (ع مص ) زنا کردن . (سروری ) (رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (منتهی الارب ). زنا کردن و فاحشه شدن . (غیاث ). قال اﷲ تعالی : لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء. (قرآن 33/24) (منتهی الارب ). مباغ...
-
بقاع
لغتنامه دهخدا
بقاع . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بُقْعَة و بَقْعَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بقعه شود. || بقعه ها وخانه ها و سرای ها. (ناظم الاطباء). جاها. (از غیاث ). ج ِ بقعه . پاره ای زمین که از زمینهای دیگر ممتاز باشد.(آنندراج ) (از فرهنگ نظام ...
-
بقاع
لغتنامه دهخدا
بقاع . [ ب ُ ] (ع اِ) اصابه خرء بقاع ؛ یعنی رسیدن کسی را غبار و عرق وماندن قدری از آن در بدن ، و خرء بقاع نیز گویند. (ناظم الاطباء). یعنی از غبار و عرق تن او پیسه گردید.
-
جستوجو در متن
-
بقی
لغتنامه دهخدا
بقی . [ ب َ قا ] (ع مص ) بقاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به بقاء شود.
-
فرق الاول
لغتنامه دهخدا
فرق الاول . [ ف َ قُل ْ اَوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) احتجاب به خلق از حق و بقاء رسوم خلقیه به حال خود. (تعریفات ).
-
مباقات
لغتنامه دهخدا
مباقات . [ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگر نورد کردن به بقاء. (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
بی مرگی
لغتنامه دهخدا
بی مرگی . [ م َ ] (حامص مرکب ) چگونگی بی مرگ . لایموتی . بقاء. (یادداشت مؤلف ). جاودانی بودن . لایزالی .
-
برسف
لغتنامه دهخدا
برسف . [ ب ُ س ُ ] (اِخ ) دهی است در سواد و از آن ده است احمد ضریر سقری (شاید مقری ) بن حسن محدث و محمد ضریربن بقاء محدث .
-
اعضاء رئیسه
لغتنامه دهخدا
اعضاء رئیسه . [ اَ ءِ رَ س َ/ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت از دل و دماغ وجگر و غیره . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). باید دانست اعضائی را که مبادی و اصول باشند برای قوایی که بدن در بقاء شخص یا نوع بدان نیازمند است اعضاءِ رئیسه گویند. و اعضاءِ رئیس...