کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بغایی
لغتنامه دهخدا
بغایی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. سکنه 291 تن . آب از قنات . محصول آنجا غلات چغندر، بن شن . شغل اهالی آن زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
بغایی
لغتنامه دهخدا
بغایی . [ ب َ ] (حامص ) بغا بودن . هیزی . حیزی : نه هم آن مردمان چنین گویندکه بغایی طریق ما باشد.مسعودسعد (دیوان چ 1 ص 109).
-
واژههای همآوا
-
بقایی
لغتنامه دهخدا
بقایی . [ ب َ ] (اِخ ) از سخن سنجان قهستان است و شاعری خوش بیان و در فن معانی و بیان استاد. از اوست :بدور حسن تو پرسند گر ز مردم راست ز صد هزار نگوید یکی دلم برجاست . (از صبح گلشن ).بکشتگان ره عشق بی خبر مگذرکه جسم اگرچه خموش است جانشان گویاست .(از ق...
-
بقایی
لغتنامه دهخدا
بقایی . [ ب َ ] (اِخ ) معروف به مولانا بقایی کمانگر. از اوست :لب بدندان چه گزی از پی خاموشی من ناله ام را چو سبب آن لب و دندان شده است . (از صبح گلشن ).تا بزلف تو سر درآوردم سر بدیوانگی برآوردم . (از مجالس النفایس ).و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ش...
-
بقایی
لغتنامه دهخدا
بقایی . [ ب َ ] (اِخ ) میرابوالبقا، از قصبه ٔ تفرش است . مردی است خوش رفتار ومؤدب و شوخ طبع، خالی از نفاق و دورویی . از اوست :نسیم صبح چو بویی ز زلف یار گرفت جهان ز نکهت او بوی نوبهار گرفت .رجوع به تذکره ٔ مجمعالخواص شود.
-
بقایی
لغتنامه دهخدا
بقایی .[ ب َ ] (اِخ ) محمد حسین خلف یادگار بیگ حالتی . از فضلاء شعرا بود و بناگاه جنونی بر او رسید که پدر خود را مسموم ساخت و بقصاص جان خود نیز باخت . از اوست :دل زارم عبیر رحمت جاوید می سازدبمن از ناز افشاند اگر آن گرد دامان را.(از صبح گلشن ).
-
جستوجو در متن
-
دولی
لغتنامه دهخدا
دولی . (حامص ) (از: دول + یای مصدری ) حیله بازی و بی شرمی و بدسرشتی . حیزی . هیزی . مخنثی . بغایی . (یادداشت مؤلف ). دغابازی . (شرفنامه ٔ منیری ). مکر و فریب . (آنندراج ). فریب و مکر و حیله . (ناظم الاطباء) : همان که بودی از این پیش شادگونه ٔ من کنو...