کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بعمل آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بعمل آوردن
لغتنامه دهخدا
بعمل آوردن . [ ب ِ ع َ م َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برای استعمال حاضر کردن . به استعمال گذاشتن . || به اجرا درآوردن . || بکار درآوردن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
بعمل آمدن
لغتنامه دهخدا
بعمل آمدن . [ ب ِ ع َ م َ م َ دَ ] (مص مرکب ) برای کاری آماده شدن . || به استعمال گذاشته شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به همان متن شود.
-
جستوجو در متن
-
ساروج سازی
لغتنامه دهخدا
ساروج سازی . (حامص مرکب ) عمل ساروج ساز. ساختن ساروج . بعمل آوردن ساروج . ساروج گری .
-
عسل القسب
لغتنامه دهخدا
عسل القسب . [ ع َ س َ لُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) عسلی است که از خرمای خشک به طبخ و فشردن و به قوام آوردن بعمل آورند. (مخزن الادویة).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ َ زَ ] (اِ) جا یا حالتی که از آن جا بتوان به شأن و عقیده یا عمل کسی حمله کرد یا مقصود خود را بعمل آورد. آن جای که خصم را توان مغلوب ساخت . نقطه ٔضعف : گزکی پیدا کردن و به دست آوردن . گزک به دست کسی افتادن . گزکش را به دست آوردن . (یادداشت ...
-
سکه به زر کردن
لغتنامه دهخدا
سکه به زر کردن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ب ِ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. || موافق گفته ای بعمل آوردن . (غیاث ). گفتار را با کردار پیوند دادن و خوب سرانجام دادن . (آنندراج ) : تا قیامت احتیاج مردم عالم به اوست هرکه کار خویشتن را سکه بر زر میکند.م...
-
ساردین سازی
لغتنامه دهخدا
ساردین سازی . (حامص مرکب ) تهیه ٔ ساردین . بعمل آوردن ساردین . به دست آوردن ساردین . || (اِ مرکب ) کارخانه ای که در آن ماهی ساردین بصورت کنسرو و قابل نگهداری آماده میشود. رجوع به ساردین شود. صید و تهیه ساردین :1 - گستردن تورها. 2 - کشیدن تورها. 3 - ک...
-
کاشف
لغتنامه دهخدا
کاشف . [ ش ِ ] (ع ص ) ج ، کاشفین ، کَشَفَة. پیداکننده و برهنه کننده . (غیاث ) (آنندراج ). آشکارکننده و گشاده و برهنه نماینده . (ناظم الاطباء). پدیدآورنده . ظاهرکننده . بروزدهنده . معلن . مظهر. مفسر : گرچه از یک وجه منطق کاشف است لیک از ده وجه پرده و ...
-
بکار بردن
لغتنامه دهخدا
بکار بردن . [ ب ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب )استعمال کردن . (ناظم الاطباء ذیل بکار). بعمل آوردن . (غیاث ). در عمل آوردن . (آنندراج ). عمل کردن . ترتیب دادن امور : این حرفها بجز در شمار بکار برند یانی . (التفهیم ص 55). رجوع به کار بردن شود. || مصرف کردن . خرج...
-
قلی
لغتنامه دهخدا
قلی . [ق َ لا ] (ع اِ) قلیا. قِلْی ْ. قلی الصباغین . شب العصفر. (مخزن الادویه ). و در اصفهان گهلا و در خراسان شخار و در گیلان و شیراز قلیا و به هندی سجی و ساجی و درکابل اشغار نامند. و آن چیزی است متخذ از اشنان سوخته بدین نحو که برزمین اندک کودی میکنن...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اوراجی . یکی از اهل سیر و سلوک و ابوعبداﷲ خفیف یاد او در کتاب خویش کرده و او را بشیراز در زمان حکومت عمادالدوله دیده است و در آنوقت او شغل و عمل دیوان داشته است و عوائد خویش صرف فقرا میکرده و برای آنان مائده مینهاده و پس از...
-
عقوبت کردن
لغتنامه دهخدا
عقوبت کردن . [ ع ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل آوردن عقوبت بر کسی . (آنندراج ). مجازات کردن . تنبیه کردن . سیاست کردن . انهاک . تمثیل . تنکیل . تنهکة. معاقبة : هارون پوشیده کسان گماشته بود تا هر کس زیردار جعفر گشتی و تندمی و توجعی نمودی ... نزدیک وی...
-
رودبار
لغتنامه دهخدا
رودبار. (اِخ ) از نواحی اطراف تهران و دارای چشمه سارهای متعدد است و بهمین جهت موسوم به رودبار شده است . مرکز آن قریه ٔ پشم ، و دارای سه دره است : دره ٔ پشم که در آن قرای آب نیک و لالان و زایکان واقع هستند و دره ٔ میگون که قرای آن در بندسر و شمشک و می...