کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بظیظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بظیظ
لغتنامه دهخدا
بظیظ. [ ب َ ] (ع ص ) فربه نازک اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غلام بظیظ؛ پسر فربه نازک اندام . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
بضیض
لغتنامه دهخدا
بضیض . [ ب َ ] (ع اِ) آب اندک . (از اقرب الموارد).
-
بضیض
لغتنامه دهخدا
بضیض . [ ب َ ] (ع مص ) اندک اندک روان شدن آب . (آنندراج ). رفتن آب اندک اندک . (زوزنی ). تراویدن آب . (تاج المصادر بیهقی ). بَض ّ (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به معانی مصدر مذکور شود.
-
بضیض
لغتنامه دهخدا
بضیض .[ ب َ ] (ع مص ) بَض ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به بض در تمام معانی مصدری شود.
-
بذیذ
لغتنامه دهخدا
بذیذ. [ ب ِ ] (ع اِ) مانند و همتا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مثل . (از ذیل اقرب الموارد).