کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطرف خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بربلند
لغتنامه دهخدا
بربلند. [ ب َ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) بسیار بلند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) بالاخانه در ممالک مشرقی . (آنندراج ). اطاق فوقانی در خانه ٔ شرقی که بطرف جلو باز میشود. (ناظم الاطباء).
-
قبولی قندری
لغتنامه دهخدا
قبولی قندری . [ ق َ ؟ ] (اِخ ) (مولانا...) از شاعران است . بسبب تحصیل بطرف خراسان آمد. مردی فقیر است امادماغ او خالی از پریشانی نیست . این مطلع از اوست :خانه ای عاقل چه کار آید من دیوانه راچون نمیدانم من دیوانه راه خانه را.(مجالس النفایس چ علی اصغر ح...
-
شطرنج
لغتنامه دهخدا
شطرنج . [ ش ِ / ش َ رَ ](معرب ، اِ) مأخوذ از شترنگ فارسی که بازی معروف است . گویند در زمان انوشیروان این بازی را از هند به ایران آوردند و بزرگمهر درمقابل آن بازی نرد را اختراع نموده به هند فرستاد. (ناظم الاطباء). بازیی است معروف و به فارسی آوند خوان...
-
مبرز
لغتنامه دهخدا
مبرز. [ م َرَ ] (ع اِ) پایخانه . حاجت جای . (آنندراج ). پایخانه .(غیاث ). متوضا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حاجت جای . (منتهی الارب ). متوضا. طهارتجای . غسل خانه . مطهره . حاجتگاه . ادب خانه . قدمگاه . خلا. کنیف . مستراح . کنار آب . طهارت خانه...
-
کعبة
لغتنامه دهخدا
کعبة. [ ک َ ب َ ] (اِخ ) اسم بیت اﷲ. در اصل به معنی مرتفع است چون بنای کعبه از زمین مرتفع و بلند است لهذا کعبه نام کردند یا مرتفع است از روی مراتب . (غیاث ). قبله . (نصاب ). بنیة. ذات الورع . حمساء. خانه ٔ خدای . بیت اﷲ. بیت الحرام . بیت عتیق . بیت ا...
-
زنگ اخبار
لغتنامه دهخدا
زنگ اخبار. [ زَ گ ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زنگی که برای اطلاع اهل خانه بدر خانه ها نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).وسیله ٔ ساده ٔ برقی برای خبر دادن با صدای زنگ و آن یک آهن ربای الکتریکی است که در مقابل جوشنی قرار گرفته باشد و انتهای آن جوشن به ...
-
نوی
لغتنامه دهخدا
نوی . [ ن َ وا ] (ع اِ) تخم خرما. (غیاث اللغات ). ج ِ نواة. رجوع به نواة شود : عسل دادت از نحل و من از هوارطب دادت از نخل و نخل از نوی . سعدی .|| جهتی که مسافر بطرف آن روی می آورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قصد و آهنگ و طریقة. (ناظم الاطباء)....
-
دادرک
لغتنامه دهخدا
دادرک . [ دَ رَ ] (اِخ ) لقب نجم الدین از درویشان نقشبندی مرید خواجه بهاالدین نقشبند : حضرت خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه توجه به مولانا نجم الدین دادرک کوفینی کردند. (انیس الطالبین ص 78 نسخه ٔ خطی مؤلف ). تا حضرت خواجه از مولانا دادرک عفو فرمودند... و در ...
-
طیاتیرا
لغتنامه دهخدا
طیاتیرا. (اِخ ) شهری از مقاطعات لیدیا در آسیای صغیر میباشد که فعلاً آن را آق حصار گویند و بر دشت وسیعی که بر یکی از فروع رود لیکوس است بطرف جنوب شرقی ازمیر در میانه ٔ ساردس و پرغاموس واقع میباشد و یکی از هفت کلیسا که در مکا 1:11 مذکور میباشد در آنجا ...
-
حاجی نوروز خاتون
لغتنامه دهخدا
حاجی نوروز خاتون .[ ن َ ] (اِخ ) زوجه ٔ عادل آقا بوده است و عادل آقا ابتدا شحنه ٔ بغداد بود و بتدریج در دستگاه ایلکانیان ترقی یافته از امرای معتبر و مشهور شد و در سال 778 هَ . ق . که سلطان حسین برای گذراندن بهار به چمن اوجان رفت «و عادل آقا جهت یامیش...
-
بام
لغتنامه دهخدا
بام . (اِ) برسوی سقف که بر از آن سقف دیگر نباشد. طرف بیرونی سقف خانه . (غیاث اللغات ). طرف بیرونی سقف خانه ، و بعضی طرف درونی خانه را گفته اند به قرینه ٔ پشت بام . (برهان قاطع) (آنندراج ). ظاهر سقف از برسوی . سقف خانه از بیرون سو.(یادداشت مؤلف ). بر...
-
دیار مضر
لغتنامه دهخدا
دیار مضر. [ رِ م ُ ض َ ] (اِخ ) خانه های قبیله ٔ مضر در الجزیره . ناحیه ای در الجزیره مشتمل بر دره ٔ فرات از سمیساط (شمشاط) در شمال تا عانه در جنوب . شهرهای عمده اش : رقه ، حران و ادسا (الرها) است . و وجه این تسمیه بمناسبت قبیله ٔ مضر است . در اواخر ...
-
پلا
لغتنامه دهخدا
پلا. [ پ ِل ْ لا ] (اِخ ) نام پایتخت قدیم مقدونیه ، زادبوم فیلیپوس و اسکندر. سلوکیان سربازان از کارافتاده ٔ مقدونی را بدین جا میفرستادند. گویند آنتی گون سردار اسکندر آن شهر را بساخت و سپس آن را آپاما نامیدندآپاما در دامنه ٔ کوهی بطرف رود اُرُن تِس در...
-
بیت ایل
لغتنامه دهخدا
بیت ایل . [ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) عبری ،بمعنی خانه ٔ خداست . بیت اﷲ : چون ابراهیم بزمین موعود رفت چادر خود را در اراضی که در حوالی بیت ایل است برپا نمود. (سفر پیدایش 12:8 و 13:3) و یعقوب نیز در وقتی که از حضور برادر خود به الجزیره فرار میکرد در نزدیکی ش...
-
بسوی
لغتنامه دهخدا
بسوی . [ ب ِ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بسمت و بطرف و بمقابل . (ناظم الاطباء) : و مَکاریان آن بارها رابسوی خانه ٔ خود بردن اولی تر دیدند. (کلیله و دمنه ).طلب دنیا بر وجه احسن کنید که هرکه از شما ساخته ٔ آن باشد که او را بسوی آن آفریده اند. (ترجمه ٔ مک...