کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بطرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بطرة
لغتنامه دهخدا
بطرة. [ ب َ رَ ] (اِ) ابوالعباس نباتی گوید: اسم گیاهی است که برگش نخودی است . در اطراف اشبیلیه معروف است و بعضی از مردم اشبیلیه آنرا شلین نامند و بعضی ازگیاهشناسان عوام آنرا عرق السوس البلدی نامند و برای مداوای نواسیر مجرب است . (از مفردات ابن بیطار)...
-
واژههای همآوا
-
بترة
لغتنامه دهخدا
بترة. [ ب َ رَ ] (اِ) ماچه خر. (یادداشت مؤلف ). اتان . خر ماده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عرق السوس
لغتنامه دهخدا
عرق السوس . [ ع ِ قُس ْ س ] (ع اِمرکب ) اصل السوسه است . (مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ریشه ٔ شیرین بیان . رجوع به شیرین بیان شود.- عرق السوس البلدی ؛ بَطَرة. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بطرة شود.
-
مبطور
لغتنامه دهخدا
مبطور. [ م َ ] (ع ص ) کفیده . کفانیده . شقوق . بشکافته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بطره بطراً، شقه ُ فهو مبطور. (از اقرب الموارد).
-
حمیدالدین محمودی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) عمربن محمود بلخی قاضی القضاة، مکنی به ابوبکر. صاحب مقامات و صاحب ذیل کرامات . در مسند قضا چون شریح و ایاس و در نظم و نثر صابی و بونواس . لفظ او چون راحی که بریحان مطیب گشته بود یا شمولی که بر مهب شمال...