کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بصورت فردی در اوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
علی فردی
لغتنامه دهخدا
علی فردی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی . مشهور به فردی . متوفی در سال 1127 هَ . ق . اوراست : الحاشیةالفردیة علی الحسینیة فی الاَّداب . (از معجم المؤلفین از هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 767).
-
ژاندارم
لغتنامه دهخدا
ژاندارم . (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است فرانسوی مستعمل در زبان فارسی اخیر که در اصطلاح امروز بمعنی فردی از امنیه و پلیس خارج شهر است .
-
خارج صف
لغتنامه دهخدا
خارج صف . [ رِ ج ِ ص َ ] (ص مرکب ) اصطلاح نظامیان است و اطلاق بر سربازانی میشودکه در عملیات نظامی و مشق های سربازی شرکت نمیکنند. || مجازاً اطلاق بر هر فردی میشود که در زمره ٔ گروهی باشد و از مزایای آن گروه استفادت برد بدون آنکه در انجام وظایف محوله ب...
-
ارم
لغتنامه دهخدا
ارم . [ اَ رَ ] (ع اِ) کس . کسی . (منتهی الأرب ). یک کس . احدی . یکی . فردی . || اثری . نشانی : ما به ارم ؛ نیست در آن کسی و نه اثری و نه نشانی . (منتهی الأرب ).
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اَوْ وَ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی و آنکه همیشه بود. و در شرح مشارق گفته اول پیداکننده ٔ وجود و آخر فناکننده ٔ موجود.(کشاف اصطلاحات الفنون ). فردی که از جنس آن نه سابق بر آن و نه مقارن با آن غیری نباشد. (از تعریفات ).
-
فردی زند
لغتنامه دهخدا
فردی زند. [ ف َ ی ِ زَ ] (اِخ )شیرازی . نامش صفربیک و مردی سیاح ، درویش منش و قلندرمشرب بوده است . در مراتب الفاظ چندان تتبعی نداشته وبرحسب طبع غزلی موزون می سروده است . از آثار اوست :در روزگار هرکه عزیز است خوار تست این حکم تازه ای است که در روزگار ...
-
شافتسبری
لغتنامه دهخدا
شافتسبری . [ ت ِ ب َ ] (اِخ ) (آنتونی ، کنت دو...) رجل دولتی انگلیسی است که بسال 1621م . در ویمبورن سن ژیل متولد شد و بسال 1683 م . وفات یافت . لایحه ٔ قانونی تضمین آزادی فردی و مصونیت افراد از بازداشتهای خودسرانه و غیرقانونی را به پارلمان انگلستان ت...
-
مقررات
لغتنامه دهخدا
مقررات . [ م ُ ق َرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ مقرره . رجوع به مقرره شود. || در اصطلاح اداری و حقوقی ایران در دو مورد بکار رود: الف - به معنی عام شامل قانون ، تصویب نامه ، آئین نامه ، بخشنامه و هر چه که ضمانت اجرا داشته باشد ب - به معنی خاص در مقابل قانون (به ...
-
غات شدن
لغتنامه دهخدا
غات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی است در بازی نرد: غات شد؛ یعنی یک مهره که فرد است بمهره های جفت متصل گشت ، یا مهره ٔ فردی که در خانه های حریف است داخل مهره های جفت طرف دیگر گردید. و گمان میرود این کلمه هم ریشه ٔ غاتی باشد که در تداول لهجه های ...
-
رطوبی
لغتنامه دهخدا
رطوبی . [ رُ ] (ص نسبی ) منسوب به رطوبت . (فرهنگ فارسی معین ).- رطوبی مزاج ؛ به فردی اطلاق می شود که دستگاه لنفی اش بر سایر اعمال حیاتی برتری داشته باشد چنین افرادی ظاهراً خونسرد و بی اعتنا و دیررنج و کمتر عصبانی می شوند، بلغمی مزاج . (فرهنگ فارسی م...
-
ژرمن
لغتنامه دهخدا
ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) نامی که به ساکنین ژرمانی یا آلمان اطلاق می شود. این قوم چنانکه از اخلاق و زبان و صورت ظاهر آنان پیداست از نژاد آریائی هندواروپائی هستند که در حدود قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد بنابه روایتی از آسیا مهاجرت کرده و از طریق دره ٔ ...
-
خصوصی
لغتنامه دهخدا
خصوصی . [خ ُ ] (ص نسبی ) مقابل عمومی . (یادداشت بخط مؤلف ).- اطاق خصوصی ؛ اطاقی که مخصوص فردی باشد و دیگری را بدان حقی نباشد.- جلسه ٔ خصوصی ؛ اصطلاحی است و درباره ٔ جلساتی گفته می شود که غیر از اعضای تشکیل دهنده ٔ آن کسی دیگر در آن حضور ندارد. مقا...
-
دفو
لغتنامه دهخدا
دفو. [ دُ ف ُ ] (اِخ ) دنیل . روزنامه نویس و نویسنده ٔ انگلیسی و مصنف داستان معروف روبنسون کروزوئه . وی در حدودسال 1660 م . در لندن متولد شد و پدرش قصاب بود. خودمردی معتمدبنفس و ساعی و دارای اعتقاد راسخ به مسؤولیت فردی و اخلاقی بار آمد. شعر «مرد انگ...
-
شلیک
لغتنامه دهخدا
شلیک . [ ش ِل ْ لی ] (اِ) تخلیه ٔ اسلحه ٔ آتشی و رها کردن تیر آن . (ناظم الاطباء). گشاد. افکندن تیر از سلاحی آتشی چون تفنگ و توپ .- شلیک کردن ؛ گشاد دادن یعنی انداختن تفنگ و توپ و امثال آن . (یادداشت مؤلف ). || گاه بمعنی حرکت و سر و صدای ناگهانی و ...
-
خارجة
لغتنامه دهخدا
خارجة. [ رِ ج َ ] (اِخ ) ابن النعمان . این نام را ابوموسی چنین از علی بن العسکری آورده است و حال آنکه در آن خطائی است که ناشی از تصحیف و افتادگی است محمدبن حبیب شیخ العسکری فردی از طریق شعبه از حبیب بن عبدالرحمن از معن بن عبداﷲ یا عبداﷲبن معن از خارج...