کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشیز
لغتنامه دهخدا
بشیز. [ ب َ ] (اِ)پشیز. پشیزه . پولی باشد که از مس زنند و خرج کنند وبعضی گویند درم برنجین بود و چیزی که بجای درم ستانند. (اوبهی ). چیزی بود که بجای درم رود، گویند برنجین بود. (صحاح الفرس ). رجوع به پشیز شود : چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان چو فضل گو...
-
جستوجو در متن
-
گزن
لغتنامه دهخدا
گزن . [ گ َ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در غرب ایران که نام دیگرش شیز و مولد زرتشت است . گزن یا گنگ . (گزنکا) (گادزاکا یا (گادزا) نامیده اند و در زبان ارمنی و سریانی (گندزک ) یا (گنزک ) خوانده اند و مورخان و جغرافی نویسان تازی آن را جزن یا جزنق نام برده...
-
بشیزه
لغتنامه دهخدا
بشیزه . [ ب َ زَ / زِ ] (اِ) بشیز. پشیز. رجوع به کلمات مذکور شود. || فلس : تنش پر بشیزه ز سر تا میان بکردار پرغیبه برگستوان . (گرشاسب نامه ).بشیزه بشیزه تن از رنگ نیل ازو هر بشیزه مه از گوش پیل . (گرشاسب نامه ).بپوشید جوشن سران سپاه ز ماهی بشیزه سپید...