کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشکیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشکیر
لغتنامه دهخدا
بشکیر. [ ب َ / ب ِ ] (اِ) سفره . سماط. نطع. (دزی ج 1 ص 90).
-
جستوجو در متن
-
باشکیر
لغتنامه دهخدا
باشکیر. (اِخ ) صورت دیگری از نام قوم باسک . رجوع به باسک و بشکیر و بسجرت و به مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ پروین گنابادی ص 149 شود.
-
باسکیر
لغتنامه دهخدا
باسکیر. (اِخ ) نام طایفه ای که اصلاً از نژاد مغول بوده و در بعض نواحی شمالی آسیا و اروپا بخصوص حدود اورال و ولگا بصورت کوچ نشین زندگی میکردند. جمعیت این قوم در حدود پانصد هزارتن است . این قوم اصولاً در نواحی مرکزی سیبری زندگی میکردند، وبعدها به نواحی...
-
باشغرد
لغتنامه دهخدا
باشغرد. [ غ ِ ] (اِخ ) این نام بصورت باشجرد و باشقرد نیز آمده است و نام بلادی است بین قسطنطنیه و بلغار. المقتدر باللّه ، احمدبن فضلان بن عباس بن راشدبن حماد را جهت ارشاد پادشاه صقالبه بآن صوب فرستاد و او تعالیم اسلامی را بر آنان تشریح کرد، درصفر 309 ...