کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشکزده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشکزده
لغتنامه دهخدا
بشکزده . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شبنم زده . ارض مصقوعه . زمین بشکزده . (منتهی الارب ). و رجوع به بشک و پشک شود.
-
جستوجو در متن
-
بشک زدن
لغتنامه دهخدا
بشک زدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نازیدن و کرشمه کردن . (ناظم الاطباء) : کرشمه ای کن و بشکی بزن چه باشد اگر بگوشه ٔ لب همچو شکر فروخندی . نزاری قهستانی (از انجمن آرا و آنندراج ).یارکی نازککی پرنمکی بی شرمک سست پیمانک محکم دلکی بشک زنک . نزاری قهستان...