کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشرية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بشریة
لغتنامه دهخدا
بشریة. [ ب َ ش َ ری ی َ ] (اِخ ) یکی از هفت فرقه ٔ معتزله باشند. (بیان الادیان ). فرقه ای از معتزله ، اصحاب بشربن المعتمر. (مفاتیح ). گروهی از معتزله و اتباع بشربن المعتمر باشند. بشر خود از افاضل علماء معتزله بود و عقاید خاصی داشت . رجوع به کشاف اصطل...
-
بشریة
لغتنامه دهخدا
بشریة. [ ب َ ش َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث بشری . رجوع به بشری و بشریت شود.
-
جستوجو در متن
-
اصحاب بشر
لغتنامه دهخدا
اصحاب بشر. [ اَب ِ ب ِ ] (اِخ ) پیروان بشربن معتمر بودند که از بزرگترین علمای معتزله بشمار میرفت . رجوع به بشریه و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 86 شود.
-
روح حساس
لغتنامه دهخدا
روح حساس . [ ح ِ ح َس ْ سا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بقول غزالی از مراتب ارواح نورانیه ٔ بشریه است و آن روحی است که محسوسات را بوسیله ٔ حواس پنجگانه تلقی میکند و گویی این اصل و اول روح حیوانی است زیرا حیوانیت حیوان بدان است و بچه ٔ شیرخواره نیز آن را...
-
روح خیالی
لغتنامه دهخدا
روح خیالی . [ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نورانیه ٔ بشریه است و آن روحی است که محسوسات را اخذ کرده ، آنها را نگاه میدارد تا بروح عقلی که بالای آن است عرضه بدارد آنگاه که حاجت افتد، و این روح در بچه ٔ شیرخواره در آغ...
-
روح عقلی
لغتنامه دهخدا
روح عقلی . [ ح ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نورانیه ٔ بشریه است و آن روحی است که بدان معانی مستخرج از حس و خیال درک میشود و آن جوهرخاص ّ انسانی است و در چارپا و بچه وجود ندارد و مدرکات آن معارف ضروری کلی است . (از...
-
روح فکری
لغتنامه دهخدا
روح فکری . [ ح ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح ذکری فکری . بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نورانیه ٔ بشریه است و آن روحی است که مصارف عقلی را گرفته میان آنها تألیفات و ازدواجاتی بوجود می آورد و از آنهامعانی شریفی را نتیجه میگیرد، و اگر مثلا دو...
-
روح قدسی
لغتنامه دهخدا
روح قدسی . [ ح ِ ق ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نوارنیه ٔ بشریه است وآن روحی است نبوی که پیغمبران و بعضی از اولیا بدان مختص میشوند و لوایح غیبی و احکام آخرت و قسمتی از معارف ملکوت آسمانها و زمین بلکه معارف ربانی که روح...
-
مراتب
لغتنامه دهخدا
مراتب . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) درجات . طبقات . رتبه ها. ج ِ مرتبه . رجوع به مرتبه شود : تا طبعها مراتب دارند مختلف آب است بر زمین و اثیر است بر هوا. مسعود سعد.اصحاب سلطان همیشه این مراتب را منظورنداشته اند بلکه به تدریج ... آن درجات یافته اند. (کلیله و د...
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن معتمر بغدادی ، ابوسهل . فقیه و پیشوای فرقه ٔ بشریه معتزلی و اهل بحث و مناظره بشمار می رفت . اصلش از کوفه بود. طایفه بشریه از معتزله به وی منسوبند. وی به بغداد بسال 210 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ). این مرد شاعر بود و بی...
-
عطفة
لغتنامه دهخدا
عطفة. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عطف . رجوع به عطَف شود. || در فن تربیت اسب این کلمه به معنی نوعی بازگردانیدن ناگهانی اسب ، به هنگام دوانیدن آن ، مصطلح بوده است : مهترپیلبانان را مثال داد تا او را ریاضت دهد و آداب کرّ و فرّ و حرکت و سکو...
-
پیر خرابات
لغتنامه دهخدا
پیر خرابات . [ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پیرمردی که در میکده ها شراب میفروشد. || مرشد و راهنمای تصوف و معرفت . در اصطلاح متصوفه عبارت از مرشد کامل و مکمل است که مریدی را بترک رسوم و عادات میدارد و براه فقر و فنا می سپارد. و نیز سالک و عاشق لاا...
-
صادراول
لغتنامه دهخدا
صادراول . [ دِ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نخستین معلولی که از باریتعالی صادر شده است . ملا عبدالرزاق لاهیجی گوید: حکما گفته اند که از واحد حقیقی که هیچگونه کثرت در او نباشد (نه حقیقی و نه اعتباری ) صادر نتواند شد بالذات در مرتبه ٔ واحده مگر...
-
طریقت
لغتنامه دهخدا
طریقت . [ طَ ق َ ] (ع اِ) طریقة. روش . وتیره . || مسلک . مذهب . سیرت : دزد گفت : میخواهم ... آداب طریقت آموزم . (کلیله و دمنه ). اقوال پسندیده مدروس گشته ... و ضایع گردانیدن احکام خِرد طریقتی مشروع . (کلیله و دمنه ).سری دگر به کف آور که در طریقت عشق ...