کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشجیدن
لغتنامه دهخدا
بشجیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) بشجاییدن . شجاییدن . (لغت فرس اسدی چ پاول هورن ). رجوع به بشجاییدن ، شجاییدن شود.
-
جستوجو در متن
-
بشجاییدن
لغتنامه دهخدا
بشجاییدن . [ ب َ دَ ] (مص ) شجاییدن . بشجیدن . یخ زدن . سرمازدن . شجام زدن : صورت خشمت ار زهیبت خویش ذره ای را بخاک بنماید.خاک دریا شود بسوزد آب بفسرد آفتاب و بشجاید. دقیقی .و رجوع به هریک از کلمات فوق در جای خود شود.