کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بشته
لغتنامه دهخدا
بشته . [ ب َ ت َ / ت ِ ] (اِ) حریر منقش . (از اوبهی ) . رجوع به بسته در معنی حریر منقش شود.
-
واژههای مشابه
-
بشته فروش
لغتنامه دهخدا
بشته فروش . [ ] (اِخ ) یکی از چهار روستای معروف نیشابور که مقدسی در قرن چهارم از آن نام برده است . (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ . ش . بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 413). و رجوع به بشتنفروش شود.
-
جستوجو در متن
-
بشتنفروش
لغتنامه دهخدا
بشتنفروش . [ ب ُ ت َ ف ُ ] (اِخ ) بشتفروش . پشت فروش . کوره ای است از اعمال نیشابور که آن را بشتاسف (گشتاسب ) بنا کرد و دارای 126 قریه است . (از معجم البلدان بنقل از تاریخ بیهقی ). و رجوع به نزهةالقلوب چ 1331 هَ . ق . لیدن ص 227، و مرآت البلدان ج 1، ...