کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسکت
لغتنامه دهخدا
بسکت . [ ب ِک َ ] (اِخ ) از شهرهای چاچ است و گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. (از معجم البلدان ) (از سمعانی ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 و تاج العروس شود.
-
جستوجو در متن
-
بسکتی
لغتنامه دهخدا
بسکتی . [ ب ِ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به بسکت . رجوع به بسکت شود.
-
بشماط
لغتنامه دهخدا
بشماط. [ ب ِ ] (اِ) بسکماج . نان دوآتشه . (ناظم الاطباء). || نان کوچک را گویند که بزبان انگریزی بسکت خوانندبتای هندی . (آنندراج ). بقسمات . خبز رومی . (یادداشت مؤلف ). در تداول مردم مغرب نان بیسکویت . (از دزی ج 1ص 90). و رجوع به بشمط شود. کعک . (یاد...
-
کت
لغتنامه دهخدا
کت . [ ک َ ] (اِ) مانند کث و کند و کده کلمه ای است که معنایی چون شهر و ده و قصبه و امثال آن دهد و در آخر اسامی جایها درآید. کث . کند. کده . جَنْد. (یادداشت مؤلف ). کت ، شهر بود. (تاریخ بخارای نرشخی ). رجوع به کث و کد شود. || (پسوند) کث .کد. مزید مؤ...