کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسلا متی کسی نوشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بر روی کسی جام کشیدن
لغتنامه دهخدا
بر روی کسی جام کشیدن . [ ب َ ی ِ ک َ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب ) بر روی کسی شراب خوردن . بیاد کسی شراب خوردن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ). نوشیدن بیاد کسی .
-
غنث
لغتنامه دهخدا
غنث . [ غ َ ن َ ] (ع مص ) دم زده نوشیدن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوشیدن و پس از آن تنفس کردن . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). || شوریدن دل کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بد شدن نفس و کشیده شدن آن بسوی چیزی . غنثت نفسه ، خبثت و لقست . (اق...
-
دیر متی
لغتنامه دهخدا
دیر متی . [ دَ رِ م َت ْ تا ] (اِخ ) در هفت فرسخی مشرق موصل بر کوه بلندی قرار دارد که به آن کوه متی میگویند کسی که بالای آن رود ده نینوی و مرج را می بیند این دیر را بنای زیبائی است و بیشتر اطاقهای آن در صخره کنده شده در آن در حدود 100 راهب باشند که غ...
-
نوشاننده
لغتنامه دهخدا
نوشاننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) آنکه کسی را به نوشیدن وادار کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ملکاک
لغتنامه دهخدا
ملکاک . [ ] (ص ) سرخوش . نشوه . کسی که بر اثر نوشیدن مشروب الکلی یا استعمال مواد مخدرسرمست شده باشد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
خامنوش
لغتنامه دهخدا
خامنوش .(نف مرکب ) خورنده ٔ شراب غیرمعطر. (شرفنامه ٔ منیری ).کسی که پیوسته شراب تازه و نارسیده نوشد. (ناظم الاطباء). خورنده ٔ شراب . (آنندراج ). || فعل امر است از خام نوشیدن . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ).
-
تحلی
لغتنامه دهخدا
تحلی ٔ. [ ت َ ] (ع مص ) (از «ح ل ء») تحلئة. بازداشتن کسی را از آب و نوشیدن ندادن . || درهمی به کسی دادن . || شیرین ساختن پِسْت را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
اعساف
لغتنامه دهخدا
اعساف . [ اِ ] (ع مص ) دم مرگ گرفتن شتر کسی را و صاحب شتر قریب بموت شدن . || بنده را بکار سخت داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واداشتن بنده ٔ خود را بکار سخت . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || در شب سیر نمودن بی دلیل و بی راه . (منتهی الارب...
-
رغن
لغتنامه دهخدا
رغن . [ رَ ] (ع مص ) گوش دادن به کسی و قبول کردن آن را.(ناظم الاطباء). گوش دادن و قبول کردن سخن . (منتهی الارب ). || خوردن و نوشیدن در ناز و نعمت . || طمع کردن در چیزی ، گویند: رغن الی الصلح ؛ یعنی میل کرد بدان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
زهر خوراندن
لغتنامه دهخدا
زهر خوراندن . [ زَ خوَ / خ ُ دَ ] (مص مرکب ) زهر خورانیدن . به کسی زهر دادن . شخصی را وادار به نوشیدن سم کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
متزقم
لغتنامه دهخدا
متزقم . [ م ُ ت َ زَق ْ ق ِ ] (ع ص ) بسیار خورنده . (آنندراج ). پرخور و بسیار اکول . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || لقمه کننده . (آنندراج ). آن که لقمه می سازد. || کسی که افراط در نوشیدن شیر می کند. (از منتهی الارب ) (ناظم...
-
امداء
لغتنامه دهخدا
امداء. [ اِ ](ع مص ) کلانسال شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پر سال و مسن شدن . (از اقرب الموارد). || شیر بسیار نوشیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پرکردن جهت کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا...
-
ترنح
لغتنامه دهخدا
ترنح . [ ت َ رَن ْ ن ُ ] (ع مص ) یاویدن از مستی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متمایل شدن از مستی و جز آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || میل کردن بر کسی به ترفع و تطاول . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || اندک نوشیدن شراب . ...
-
زأب
لغتنامه دهخدا
زأب . [ زَءب ْ ] (ع مص ) نوشیدن آب . (تاج العروس بنقل از اصمعی ). || تند نوشیدن آب را. (تاج العروس ) (اقرب الموارد). نوشیدن آب را. (آنندراج ). رجوع به منتهی الارب شود. || مشک را برداشتن و شتافتن . (اقرب الموارد). رجوع به منتهی الارب شود. || برداشتن ...
-
جام گرفتن
لغتنامه دهخدا
جام گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پیاله گرفتن .جام بدست آوردن . پیاله ٔ می بدست گرفتن : مکن سرسری امشب آرام گیرگر او راهمی بایدت جام گیر. فردوسی .کسی تا کی پیاپی جام غیرت در دهن گیردالهی اشک آتش گردد و در جان من گیرد. شفای اصفهانی (از ارمغان آصفی...