کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بساویدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بساویدن
لغتنامه دهخدا
بساویدن . [ ب َ دَ ] (مص ) پساویدن . تماس پیدا کردن . بسودن . لمس کردن . (واژه های نو فرهنگستان ایران ). متعدی آن بسایانیدن . امساس . (منتهی الارب ) : بروغن و آب که اندر جام کنی یک با دیگر نیامیزد و لکن ببساوند بر سطح میان ایشان . (التفهیم ).مر گوهر ...
-
جستوجو در متن
-
بساو
لغتنامه دهخدا
بساو. [ ب َ ] (فعل امر)از مصدر بساویدن . (لغت فرس اسدی ص 416) : بجانم که آزش همان نیز هست ز هر سو بیارای و ببساو دست . اوبهی .رجوع به بساویدن ، پساویدن و بساییدن شود.
-
دست مالی کردن
لغتنامه دهخدا
دست مالی کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لمس کردن . برمجیدن . پرماسیدن . بساویدن . بسودن . ببسودن . مالیدن دست به چیزی . دست به چیزی زدن . || دست زده کردن . دست خورده کردن .
-
لمس کردن
لغتنامه دهخدا
لمس کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسودن . ببسودن . برمجیدن .ملامسه . مَس ّ. پرواسیدن . بپرواسیدن . (لغت نامه ٔ اسدی ). بساویدن . پساویدن . (برهان ). و رجوع به لَمس شود.
-
پساویدن
لغتنامه دهخدا
پساویدن . [ پ َ دَ ] (مص ) بساویدن . دست مالیدن . دست سودن . لمس کردن : مر گوهرخرد را نپساودنه هیچ مدبّری نه شیطانی . ناصرخسرو.|| مستی کردن . (برهان قاطع). اما در این معنی ظاهراً مصحف مس کردن است .
-
پرواس
لغتنامه دهخدا
پرواس . [ پ َرْ ] (اِ) پرداختن بود و هر که هرچه بساود گوید که بپرواسیدم . (فرهنگ اسدی ). لمس باشد یعنی بسودن : دست بساویدن یعنی بسودن دست تا بدانند که نرمست یا درشت . (اوبهی ). بساوش . ببساوش . مجش . رجوع به برمجیدن شود. پرماس . برماس . || ترس و بیم ...