کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزوشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزوشم
لغتنامه دهخدا
بزوشم . [ ب ُزْ وَ ] (اِ مرکب ) پشم بز. (ناظم الاطباء) (مجمعالفرس ). و در فرهنگ بزشم آورده [ بحذف واو، بوزن گذشت ] بمعنی پشم نرمی که در تحت موی بز می باشد و این بیت شیخ سعدی را مثال آورده : یارم ز سفر آمد دیدم که بزشم آوردچون نیک نگه کردم میش آمدو پش...
-
جستوجو در متن
-
بزپشم
لغتنامه دهخدا
بزپشم . [ ب ُ پ َ ] (اِ مرکب ) مقابل بزموی است که بعربی شِعار گویند. بزوشم . مرعز. مرعزا. مرعزاء. مرعزی .(یادداشت بخط دهخدا): ما له سبد و لا لبد؛ نیست او را بزموی و بزپشم . (مهذب الاسماء از یادداشت دهخدا).