کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگ تن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزرگ تن
لغتنامه دهخدا
بزرگ تن . [ ب ُ زُت َ ] (ص مرکب ) جسیم . سمین . عظیم الجثه . (ناظم الاطباء): اضخم ؛ بزرگ تن از هر چیزی . (یادداشت بخط دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
کالری بزرگ
لغتنامه دهخدا
کالری بزرگ . [ ل ُ ی ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صد برابر مقدار گرمایی که یک لیتر آب را یک درجه گرم کند.
-
کورش بزرگ
لغتنامه دهخدا
کورش بزرگ . [ رُ ش ِب ُ زُ ] (اِخ ) کورش کبیر. رجوع به کورش کبیر شود.
-
نوروز بزرگ
لغتنامه دهخدا
نوروز بزرگ . [ ن َ / نُو زِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نغمه ای از موسیقی . (غیاث اللغات ) (از برهان قاطع). نام نوائی است .(انجمن آرا). نام لحنی است . (جهانگیری ) : مطربان ساعت به ساعت بر نوای زیر و بم گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه گاه...
-
والان بزرگ
لغتنامه دهخدا
والان بزرگ . [ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رازیان . (فرهنگ رشیدی ). به هندی رازیانه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به والان شود.
-
آب بزرگ
لغتنامه دهخدا
آب بزرگ . [ ب ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام شعبه ٔ غربی و اصلی رود کارون که در بند قیر بشعبه ٔ شرقی یا آب گرگر پیوندد.
-
آقداغ بزرگ
لغتنامه دهخدا
آقداغ بزرگ . [ غ ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) رجوع به آقداغ شود.
-
جشن بزرگ
لغتنامه دهخدا
جشن بزرگ . [ ج َ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جشنی که شکوه و جلال بسیار داشته باشد. جشنی که دستگاه و دامنه ای وسیع داشته باشد.
-
جشن بزرگ
لغتنامه دهخدا
جشن بزرگ . [ ج َ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوروز خاصه است و آن روز ششم فروردین ماه قدیم باشد و آن روز خرداد نام دارد. (برهان ). ششم فروردین مه باشد و آنرا نوروز خاصه گویند. (آنندراج ). نوروز بزرگ . نوروزخاصه . روز ششم (خرداد روز) از ماه فر...
-
تئودوریک بزرگ
لغتنامه دهخدا
تئودوریک بزرگ . [ ت ِ ءُ دُک ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) پادشاه «اُستروگوتها» و پایه گذار سلطنت آنان در ایتالیا بود. وی بسال 455 م . متولد شد و در سال 471 بسلطنت رسید. عناوین ریاست قشون چریک ، کنسول و معاونت امپراطوری را بدست آورد. از 488-490 م . ایتالیا را اش...
-
جده ٔ بزرگ
لغتنامه دهخدا
جده ٔ بزرگ . [ ج َدْ دَ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار وبحبوحه ٔ شهر و وسط معموره قرار دارد و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).
-
دریای بزرگ
لغتنامه دهخدا
دریای بزرگ . [ دَرْ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) یا دریای فلسطین ، و آن دریای عظیمی است که فیمابین آسیا واروپا و افریقا واقع است و بدین لحاظ دریای متوسط خوانده می شود. طولش از مشرق تا مغرب 2 هزار میل و عرضش از 400 تا 800 میل می باشد. (از قاموس کتاب مقدس ). مد...
-
زروان بزرگ
لغتنامه دهخدا
زروان بزرگ . [ زَ ن ِ ب ُ زُ ](اِخ ) به زبان پهلوی نام حضرت ابراهیم علیه السلام . (برهان ) (آنندراج ). یکی از نامهای حضرت ابراهیم خلیل (ع ). (ناظم الاطباء). رجوع به زروان و مزدیسنا شود.
-
روده ٔ بزرگ
لغتنامه دهخدا
روده ٔ بزرگ . [ دَ / دِ ی ِب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به روده شود.