کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگسرخرگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بزرگ
لغتنامه دهخدا
بزرگ . [ ب َ رَ ] (اِ) بزرک . تخم کتان . (ناظم الاطباء). دانه ایست که از آن روغن چراغ گیرند و بعربی کتان گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به بزرک شود.
-
بزرگ
لغتنامه دهخدا
بزرگ . [ ب ُ زُ ] (اِخ ) (میرزا... قائم مقام ) پدر میرزا ابوالقاسم قائم مقام موسوم به میرزا عیسی و مشهور به میرزا بزرگ . وزیر فتحعلی شاه قاجارو از ادیبان و منشیان عصر خود بود. و رجوع به سبک شناسی ج 3 و فهرست آن ، و قائم مقام و میرزا بزرگ شود.
-
بزرگ
لغتنامه دهخدا
بزرگ . [ ب ُ زُ ] (اِخ ) لقب خواجه نظام الملک .(تاج العروس از یادداشت دهخدا). لقب محدث جلیل نظام الملک حسن بن علی بن اسحاق بن عباس طوسی ، مکنی به ابوعلی ، صاحب نظامیه ٔ بغداد، متوفی در سنه ٔ 458 هَ . ق . (یادداشت بخط دهخدا). رجوع به خواجه نظام الملک ...
-
بزرگ
لغتنامه دهخدا
بزرگ . [ ب ُ زُ ] (اِخ )ابن شهریار. ناخدا، سیاح و رحاله و دریانوردی ایرانی از مردم رامهرمز که در سده ٔ سوم هجری میزیسته است .او راست : عجائب الهند بره و بحره و جزائره . این کتاب در لیدن و مصر بطبع رسیده است . (یادداشت بخط دهخدا). در معجم المطبوعات ، ...
-
بزرگ
لغتنامه دهخدا
بزرگ . [ ب ُ زُ ] (ص ) ضد خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). ضد کوچک . (آنندراج ). نقیض کوچک . (ناظم الاطباء) (برهان ). مقابل کوچک ، چنانکه کلان مقابل خرد و درشت مقابل ریز و کبیر مقابل صغیر. مقابل خرد. اکبر.جلیل . ضخم . (یادداشت بخط دهخدا). عَبَنبل . نعند. (من...
-
گنبوعه بزرگ
لغتنامه دهخدا
گنبوعه بزرگ . [ گُم ْ ع ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 18هزارگزی باختر اهواز و 4هزارگزی راه شوسه ٔ اهواز به سوسنگرد واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه اش 240 تن است . آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات ...
-
گوراندشت بزرگ
لغتنامه دهخدا
گوراندشت بزرگ . [ دَ ت ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 43 هزارگزی شمال ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 391 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، عدس د...
-
کلاته بزرگ
لغتنامه دهخدا
کلاته بزرگ . [ ک َ ت ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریز نوبخش تربت جام شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است . 665 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین می شود. محصول آن غلات ، پنبه ، بن شن . شغل مردم زراعت ، مالداری وقالیچه بافی است ....
-
کالری بزرگ
لغتنامه دهخدا
کالری بزرگ . [ ل ُ ی ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صد برابر مقدار گرمایی که یک لیتر آب را یک درجه گرم کند.
-
کورش بزرگ
لغتنامه دهخدا
کورش بزرگ . [ رُ ش ِب ُ زُ ] (اِخ ) کورش کبیر. رجوع به کورش کبیر شود.
-
گری بزرگ
لغتنامه دهخدا
گری بزرگ .[ گ ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کورانیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، واقع در 40 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به تبریز. هوای آن معتدل و دارای 784 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع ...
-
نظرآباد بزرگ
لغتنامه دهخدا
نظرآباد بزرگ . [ ن َ ظَ دِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . در 38 هزارگزی مغرب کرج و 5هزارگزی جنوب راه کرج به قزوین ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 446 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلا...
-
نوروز بزرگ
لغتنامه دهخدا
نوروز بزرگ . [ ن َ / نُو زِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نغمه ای از موسیقی . (غیاث اللغات ) (از برهان قاطع). نام نوائی است .(انجمن آرا). نام لحنی است . (جهانگیری ) : مطربان ساعت به ساعت بر نوای زیر و بم گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه گاه...
-
غزاویه ٔ بزرگ
لغتنامه دهخدا
غزاویه ٔ بزرگ . [ غ َ وی ی ِ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 20هزارگزی جنوب باختری اهواز و 6هزارگزی باختر راه اهواز به آبادان واقع است . دشت و گرمسیر است ، سکنه ٔ آن 150تن شیعه اند و به عربی و فارسی سخن میگوین...
-
والان بزرگ
لغتنامه دهخدا
والان بزرگ . [ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رازیان . (فرهنگ رشیدی ). به هندی رازیانه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به والان شود.