کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرجمهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزرجمهر
لغتنامه دهخدا
بزرجمهر. [ ب ُ زُ ج ُ م ِ ] (اِخ ) معرب بزرگمهر وزیر نوشیروان . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). وزیر نوشیروان . (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب غیاث و به تبع او آنندراج گوید: نام وزیر اعظم نوشیروان و این معرب بزرگمهر است و اینکه بضم جیم را غلط دانسته و ...
-
بزرجمهر
لغتنامه دهخدا
بزرجمهر. [ ب ُ زُ ج ُ م ِ ] (اِخ ) نام دانشمندی که کتاب الزبرج فالیس رومی را تفسیر کرده است . (از الفهرست ابن الندیم ص 376).
-
واژههای مشابه
-
بزرجمهر بختگان
لغتنامه دهخدا
بزرجمهر بختگان . [ ب ُ زُ م ِ رِ ب َ ت َ ] (اِخ ) بزرگمهر پسر بختگان ، حکیم مشهور ایرانی ، وزیر انوشیروان که بنابر مشهور بسیارعقل و سدیدالرأی بود، و سخنان حکمت آمیز و فراوان در کتب و اسفار از او منقول است که بظاهر بیشتر آنها منحول است . از آنجمله اس...
-
بزرجمهر حکیم
لغتنامه دهخدا
بزرجمهر حکیم . [ ب ُ زُ م ِ رِ ح َ ] (اِخ ) بزرگمهر، وزیر دانشمند انوشیروان . رجوع به چهارمقاله ص 176 و بزرجمهر بختگان و بزرگمهر شود.
-
بزرجمهر قسیمی
لغتنامه دهخدا
بزرجمهر قسیمی . [ ب ُ زُ م ِ رِ ق َ ] (اِخ ) از عروضیان و ادیبان عجم . رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 135 شود.
-
بزرجمهر قمی
لغتنامه دهخدا
بزرجمهر قمی . [ ب ُ زُ م ِ رِ ق ُ ] (اِخ ) از عروضیان و ادبای ایرانی ، از مردم قم . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
بزرجمهر قاینی
لغتنامه دهخدا
بزرجمهرقاینی . [ ب ُ زُ م ِ رِ ی ِ ] (اِخ ) ابومنصور قسیم بن ابراهیم . از شاعران و ادیبان و امیران دوره ٔ سبکتکین و محمود غزنوی ، و در شعر عربی و فارسی استاد بود. (از فرهنگ فارسی معین ). ثعالبی بیتی چند از اشعار تازی او را نقل کرده است . رجوع به چهار...
-
جستوجو در متن
-
بختکان
لغتنامه دهخدا
بختکان . [ ب ُ ] (اِخ ) بختگان . نام پدر بزرجمهر: ابتداء کلیله و دمنه و هو من کلام بزرجمهر بختکان . (کلیله و دمنه ). و رجوع به بزرجمهر شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) قاینی .بزرجمهر قسیم بن ابراهیم . رجوع به بزرجمهر... شود.
-
قسیم
لغتنامه دهخدا
قسیم . [ ق َ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به بزرجمهر قسیمی شود.
-
بوذرجمهر
لغتنامه دهخدا
بوذرجمهر. [ ذَ ج ُ م ِ ] (اِخ ) وزیر انوشیروان . رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر شود.
-
بختگان
لغتنامه دهخدا
بختگان . [ ب ُ / ب َ ت َ ] (اِخ ) بختکان . نسبت پدری بزرجمهر وزیر انوشیروان . و رجوع به بختجان و بختکان شود وهم چنین رجوع به ترجمه ٔ مقالات کریستن سن تحت عنوان داستان بزرجمهر حکیم در مجله ٔ مهر سال اول 1313 شود.
-
بزرگمهر
لغتنامه دهخدا
بزرگمهر. [ ب ُ زُ م ِ ] (اِخ ) ابن بختگان . همان بزرجمهر حکیم و وزیر نوشیروان است . رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر و شرح احوال و آثار رودکی ص 286 و 287 شود.