کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزبز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزبز
لغتنامه دهخدا
بزبز. [ ب ُ ب ُ ] (ع ص ، اِ) زورآور بددل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بُزابِز. (منتهی الارب ). || غلام سبک روح در سفر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بُزابز. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
بزابز
لغتنامه دهخدا
بزابز. [ ب ُ ب ِ ] (ع ص ، اِ) زورآور بددل . || غلام سبک روح در سفر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بُزبُز. (منتهی الارب ). رجوع به بزبز شود.
-
شنگول و منگول
لغتنامه دهخدا
شنگول و منگول . [ ش َ ل ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) این دو کلمه در تداول عامه بیشتر برای بچه های بزبز قندی استعمال می شود و گاه پدر و مادر در مقام تحبیب فرزندان خود را چنین می نامند. اما به معنی شنگول نیز گاهی استعمال می شود و در این صورت باید من...
-
شنگول
لغتنامه دهخدا
شنگول . [ ش َ ] (ص ) سخت شادان و خرم . (آدمی ) سرخوش نیم مست . بانشاط. باروح . دل زنده . فیران . کسی که بر اثر خوردن شراب یا به علت توفیق یافتن در کار و پیروز شدن بر مشکلات خویش خوشحال و بانشاط شده باشد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). || شوخ و ظریف و ز...