کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزبرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزبرگ
لغتنامه دهخدا
بزبرگ . [ ب ُ ب َ ] (اِ مرکب ) نوعی از افرا. (یادداشت بخط دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
بزوالک
لغتنامه دهخدا
بزوالک . [ ب ُزْ ل َ ] (اِ مرکب ) (از: بز، جدی + والک ، صورتی از برگ ) نام درخت شیردار است در میاندره و گرگان . (یادداشت بخط دهخدا). شیردار. گونه ایست از درخت که تقریباً در تمام جنگلهای شمال از جلگه تا ییلاق می روید، و در گرگان آنرا بزوالک و بزبرگ گو...
-
شیردار
لغتنامه دهخدا
شیردار. (نف مرکب ) آنکه شیر می دهد و شیر دارد. (ناظم الاطباء). لبینة. لبون . لبونة. (منتهی الارب ). || هر چیز که در آن شیر داخل کرده باشند، چنانکه نان و غیره . || شیرمال (در تداول مردم قزوین ). رجوع به شیرمال شود. || دارنده ٔ شیر. دارنده ٔ شیره . گیا...